بچه های کارو میبردم یه جا حالت مدرسه شبانه روزی
درس میخوندن کار یاد میگرفتن وارد اجتماع میشدن
ب بیمار های ک
هزینه درمانشون رو نداشتن کمک میکردم بعضی بیماری ها خیلی هزینه برِ
یه سری خونه میساختم یه سریا رو الویت بندی میکردم ب اونایی ک خیلیییی نیاز دارن پول میدادم ب صورتتت خیلی نامحسوس از چند نفر بچه یا حالا پیر فرقی نداره میپرسیدم آرزوت چیه ارزوشونو برآورده میکردم