2737
2739

خاطره ی اولین رابطه ی عاشقانتون؟چی بود؟؟

من،رفته بودم مغازش،برای خواهرم گوشی بخریم

من ناراحت و عصبی بودم.سر یه موضوعی

تیپمم دقیقا عین رضا عطاران ،تو نهنگ عنبر

یه کتونی سفید بزرررررگ

یه مانتو تا نزدیکای ساق پام

یه روسری مشکی پر از پرز😳🤦🏻‍♀️

یادم میاد میخوام خودمو اینقد اینقد کنم👌🏻

بعد ما رفتیم سمت شاگردش،گوشی رو قیمت کنیم

اون داشت نگام میکرد،حالا نمدونم خوشش اومد یا گفت این کولی کیه😅😂

بعد من یه چشم غره ای رفتم براش

...

ولی این فقط اولش بود،بعد ها خیلی چیزها شد😅😂

فعلا هم به ازدواج ختم نشد

شما چی؟؟؟تعریف کنید

*این کاربری رو زیاد جدی نگیرید...                                          چون قبلا یه نفر بود، اما الان حدود هفت هشت نفره.             که یک کدومشونم خودش نیست🦋

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

اولین بار تو عروسی داداشش دیدمش 

تو کت شلوار مشکی

موها خوش حالت 😍

اخه فامیل بودیم پدر مادرش تو روستا مون گفته بودن فلانی (من) رو در نظر داریم برای پسرمون

منم اونجا دیدمش

الانم ازدواج کردیم

💙کنکوری1400✌🤓
2728
عاشقت شده بود؟؟

نمی دونم

هنوز مبهمه😂

*این کاربری رو زیاد جدی نگیرید...                                          چون قبلا یه نفر بود، اما الان حدود هفت هشت نفره.             که یک کدومشونم خودش نیست🦋

رفتیم تو پارک لاله نشستیم ساندویچ سوسیس بندری خوردیم نونش همینجوری خورد میشد می‌ریخت رو هیکلم موهام میرفت تو دهنم رژ لبم اومده بود رو چونم دور لبمم کلا روغنی و چرب 😂😂


تو اکثر تاپیکام سعی میکنم اگه چیزی بلدم یادتون بدم یا چیزای خوب رو باهم فرهنگ سازی کنیم باید دست به دست هم بدیم و همدیگرو آگاه کنیم.ما زنیم. از ما قوی تر فقط خداست. راستی اگر قابل دونستید اینستا فالوم کنید shaghayegh_pourahmadi@
2738

اولین بار ک قرار گزاشتیم سره کوچمون بود

بعد رفتم جلوتر دیدم هیکلش خیلی گندس منم نرفتم پیشش ترسیدم تغییر مسیر دادم

هی زنگ میزد پ کجایی

اخر دلو زدم ب دریا رفتم پیشش بردمش ی جای خیلی شلوغ دوتا نیمکت جدا😂😂😘

ب ازدواج و حاملگی ختم شد

به حکمتش دل بسپار🌸

هچی روز اول ک رفتیم ت پارک خالمم بود تنها نرفتم نشستیم ت الاچیق حرف میزدیم یهو خالم اومد با اب هویج بستنی گفت بخورید فشارتون افتاده ضایع شدیم و قرمززززز 

بعدم داشت حرف میزد خالم یهو اومد کنارمون اشاره کردم ب خالم بلند شو برو خالم داشت میرفت پسره گفت ن نرید بمونید خالمم گفت فاطیما بهم میگه برو برو 😓بازم ضایع شدم دوباره اومدم اب هویج بخورم پرید ت گلو هی سرفه سرفه 

به جدایی ختم شد بعد ی سال متاسفانه لاشی ب تمام معنایی دراومد 

برای خوش بخت شدنم یه صلوات مهمونم کنید ❤❤❤❤❤❤❤😘😘😘😘 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز