درباره امضات اصلا لفظ دهاتی به کردها نمیچسبه چون چه توشهر بزرگ باشن چه تو روستای گوچیک بافرهنگ هستند ...
این لطف و محبت شماست عزیزم .ممنونم ❤😍🌷خوبی از خودتونه🌻❤
من یک روستایی هستم 🤗اینجا بدنیا اومدم و اینجا ازدواج کردم 💑بعضیا اگه بخوان کسی رو تحقیر کنن بهش میگن دهاتی 😔من دهاتی ام 😊دهاتی فحش نیست 🌹پنجره ی خونه کوچیکم هرروز رو به آسمون و کوه و دشت و درخت باز میشه 😍مرغ و خروس و گنجشک ها پایین پنجره هر روز منتظر خرده نون های منن😁اینجا لذت هایی رو داریم که فوق العادس 😉نون و کلوچه محلی ،پیاده روی توی طبیعت ☺لباسهای رنگارنگ و سادگی و صمیمیت ❤برات یه آرزوی خوب میکنم دوستم 😍دلت شاد باشه و تنت سالم و یه روز خوب توی یه روستای قشنگ 😍کنار مردمی که مهربونن🌹
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
اسم اسماعیل ضایع هست؟ چون به نظر من اسم با پرستیژیه😎
ضایع نیست برای بچه سنگینه
میتونی علی و محمد و...بزاری
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍