مادشوهرم زبونش نیش داره ازاول عروساشونو زندادششونوخیلی اذیت که ولی خب قدیم بودو عروسازبون نداشتن الان من بعدشم سال به همسرم گفتم که رابطمونو کم کنیم و یه هفته درمیون کنیم همسرم در جریان کاراش و اذیتاش به من بود منم ۱۱ماه عروسی کردم تواین یازده ماه هیچی به مادرش نگفتم ک دیگ ترکیدم و شروع کردم به قیافه گرفتن و جواب دادن مادرشم ازشوهرش طلاق گرفته و تنهاست من توخونه تنهام میمونم حالم بدمیشه می‌خوام برم خونه مادرم
تند تایپ میکنم
می‌خوام هرروز صبح برم خونه مادرم غروب برگردم اگراینوبه همسرم بگم ممکنه به هدفم (کم کردن رابطه یه هفته درمیون )نرسم؟مثلا اونم بگه منم دلم برای مادرم تنگ میشه می‌خوام ببینمش
خو
خب
یه جا زندگی میکنی با مادرشوهر؟
به نظرتون به همسرم بگم ازفردا صبحا برم خونه مادرم یا وایسم وقتی یه هفته درمیون عادت شد بعدبرم؟
چقد از اين شاخه به اون شاخه پريدي گيج شدم
لطفا نظربدیذ
چخبره هروز خونه مادر؟😕
خصوصا اینکه پسرا بعد ازدواج اصولا خانواده خودشون خیییلی براشون عزیز میشه اکثرا اینطوری هستن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
