دوست عزیز شما ی جا نوشته بودید توی مهمونی شما و همسرتون چشم زدن تا دوهفته باهم دعوا کردیو حرمتا از بین رفته بود
چیکار کردی بعد اون؟
اونسری مادرشوهرم نشسته با همسایه ها درباره ما حرف زدن چیشو نمیدونم فقط همسرم رسیده دم در مادرشوهرم گفته خودش اومد ازش بپرسید عروسیش کجا بود
بعدم زن داداشم تو مهمونی خوبی شوهرمو جلوی همه گفت
بعد اونروز افتادیم باهم دعوا وحشتناک حرفا نبود که بهم نگه حرف میزنیم ولی انگار محبتی بیمون نیست
همه چیمون بهم گره خورده
توروخدا تو چیکار کردی منم بکنم زندگیم رو روال بیوفته