حالش بامن خوب نیست هیچوقتم نبود...همش حس میکنم لیاقتش بیشتر از منه..دلم میخواد بایکی باشه حالش خوب باشه..
از سر دوست داشتن خیلی بهش گیرمیدم خودم اعتراف میکنم ولی اونم کمترازمن گیرنمیده..چیکارکنم نمیتونم ببینم خنده هاش خوشگلیاش صداش و...روکسی دیگه که پیششه ببینه..ب خانومای محل کارش حسودیم میشه..
اونم تاالان خیلی اشتباه کرد ولی بخشیدمش خییییلی اشتباه یعنی بگم تک تک کارایییییییی ک هم من هم هر زن دیگه ای بدش میادو با اینکه بهش گفتم این کارارو نکن ولی با این حال بازم تکرار میکرد..بهش گفتم سمت رفیقای ل...شیت نرو میگفت چشم ولی هربار ک گوشیشو میدیدم عکسای بیرون با رفیقاش توگوشیش بود درحالی ک منو میپیچوند میگفت حالم بده یا خوابم یا سرکارم ولی میرفت دور دور و بارفیقاش ب ریش من میخندید...
تا یک خانوم میره سمتش دست و پاشو گم میکنه یک بار نشده بریم بیرون و دخترایی ک ازجلومون رد میشه رو نگاه نکنه...
حتی یک بار بیرون بودیم وقتی بهش گفتم این کارارو نکن هی میگفت نمیکنم نمیکنم اخرشم منو وسط جمعیت اون وقت شب ول کرد رفت..البته دوباره برگشت بعدش ولی چه فایدع من ک دلم شکست