دوستم از بچگی مادرش رو از دست داده بود زیر دست زن بابا و بابای بی غیرتش خیلی زجر کشید جای اتو رو شونه راستش بود ک داغش کرده بودن پونزده سالگی شوهر کرد به یه پسر خوش اخلاق بعد ک حامله شد سر بارداری آمبولی ریه کرد قلبش به شدت اسیب دید تو کما رفت و بعدش باتری گزاشتن برا قلبش