من متاهلم تهران زندگی میکنم خانواده من ی شهر دیگ هستن خانواده شوهرمم شهرستان . من بخاطر مسائل مالی تصمیم گرفتم برم شهرستان پیش خانواده شوهرم زندگی کنم تا شوهرم رو زمینای باباش برنج بکاره مثل بقیه داداشاش تا بتونیم ب جایی برسیم ی هفته پیش ک شهرستان بودم این تصمیمو خودم گرفتم زنگ زدم ب مامانم گفتم مامانم اینا ب طرز وحشتناکی حمله کردم ک غلط میکنی بری اونجا اونا بهت روز خوش نشون نمیدم همین حقوق دو و پونصد شوهرت بسه لازم نکرده بری بعدش رفته بود آمارو ب خواهربزرگم داده بود زنگ زد خواهرم گفتم گوه خوردم دیگ نمیام خفه شید فقط بس کنید مامانم از اونور گفت برو خودسر شدی هر کاری میخوای میکنی و اینا بعد دو روز خواهرم زنگ زد حرف زدیم هیچی راجب اون روز نگفتم بعد دو روز زنگ نزد بعد عید فطر فقط شوهرم زنگ زد ب مامانم ک عیدو تبریک بگه خوب حرف زده بود باهاش آقا بعد سه روز دیدم خواهرم زنگ زده ک نباید بری فلان در حالی ک من همون روز گفتم دیگ نمیام بس کنید غروبش داداشم زنگ زد گفت فشار مامانم بالا رفته دیگ ب مامان زنگ نزن و فلان اون صلاح تو رو میخواد در حالی ک من اصلا زنگ نزده بودم از اونروز الان ی هفتس هیچکدوم بهم ی پیامم ندادن من باردارم
وا پناه بر خدا
حالا اگه خانواده من بودن میگفتن بهترین کارو میکنی
وا چه بی ملاحظن
اشتباه از توعه ک باهاشون مشورت میکنی
کارات رو بکن بعد بگو بهشون
شاید اونا حق داشته باشن اما طرز بیانشون اصلااا مناسب نیست
🙄🙄🙄🙄🙄
متاسفم براشون
تو خودت حتما میدونی خانواده شوهرت چجورن ک این تصمیمو گرفتی
امان از خانواده هایه بی درک و فهم
شوهرت چی میگه
خب حقییتو میگن.خوبتو میخوان.ببین چقد براشون مهمه ک همشون انقد ناراحت شدن.هیچکس به اندازه خانواده خوب ادمو نمیخواد .
اول نی نیت مبارک بعد عزیزم باهاشون حرف بزن توجیه هشون کن هم به داداشت بگو من به مادر زنگ نزدم هم بشین باهاشون قشنگ ومنطقی صحبت کن مطمئنن هیچ پدر مادری بد بچشو نمی خواد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
