خودم چن وقت پیش یهو نصفه شب ازخواب پریدم بعد حس کردم هوای اتاق سنگین وخفه اس طبق معمول رفتم زیرپتوآخه ازتاریکی میترسم بادستم لبه پتو رو محکم گرفتم بعد محکم پتو ازروم کشیده شد انقدترسیدم که زبونم بنداومد یادم رفت جیغ بکشم الان تقریبا یکی دوماه گذشته ولی من هنوز نفهمیدم چه موجودی بود...
الکیییییی
خوب نگاه میکردی ببینی چی بود
اه دیگه زیر پتو هم امن نیس🥴😁
یادت رفت جیغ بکشی ؟
من فک میکردم زیر پتو در امانم !
باورکن به خدا انقد ترسیدم رفتم تو آشپز خونه حالا تصور کن خونه غرق سکوت بعد بلند زدم زیر گریه مامان بابام با وحشت اومدن بالا سرم که چی شده چته جریانو گفتم بهشون بابام بهم خندید مامانمم زیاد جدی نگرفت
غذا زیاد خوردی
فقط عکسل العمل بابات🤣
من یکی دو ماه پیش خواب نبودما چشامو بسته بود یهو وا کردم دیدم یه پا پیشمه از ران به پایین فقط یه لنگه بود جیغ زدم
کلید ی لامپ و زدم ی لامپ دیگه روشن شد بعد از ترس خشکم زد خاموش کردم دوباره روشن کردم لامپ خودش روشن شد
کابوسه اینا عزیزم احتمالا تو خواب و بیداری بودی ادم گاها اینجوری میشه یا بختکه
تروخدا نگید من انقده ترسوام الان میمیرم
من ۲ هفته پیش ساعت ۱۰ صب بود خونه جادرشوهرم خوابیده بودم ، شوهرمم رفته بود مغازش ، بعد یهو ی زنی با صدای خیییییلی خییییلی قشنگ ک پر هز ارامش بود در گوشم گفت بلند شو اومد (حتی گرمای نفساشم احساس میکردم)
بعد چشممو باز کردم دیدم شوهرم داره از پله ها میاد بالا
واقعا نمیدونم چی بود ولی دوسش داشتم چون صداش قشنگ بود
فک کنم همزادم بود
ب شوهرمم گفتم اونم اینجوری نگام کرد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
