ديشب تاپيك زدم با خواهر شوهرم بحثم شده شرهرم از اون حمايت كرد اومديم خونه من رفتم اتاق خواب داشتم گريه ميكردم يهو ديدم پدرشوهرم ميكه ساعت يك شب درو وأكن درو باز كردم ديدم اومده ميك يا از خونه برو بيرون يا خودم بيرونت ميكنم منم اينجا جايي رو ندارم رفتم خونه خودشون اونجا بهم كفت تصميتو بكير ب امام حسين هرچي تو بكي ما همون كارو ميكنيم براي ما فرقي نداره رفتنو موندن تو تا صب فكراتو بكن خواستي بري يعني خونه بابامو ميكفت ك برم كفت خاسني بري بكو با ببرمت بزارمت من ميدونم باهات چيكار كنم الأن اومدم خونه خودم بنظرتون چيكار كنم