امروز دعوا کردم باهاشون اعصابم خورده😐خیلی هم خورده
خسته شدم انقدر حرف ازشون شنیدم هی میگه بچه های مردم فلان و چنان خب چه گنم آخه😞بعدم کلا مامانم اینجوره مثلا بابام گفت فلان چیز روشنه یا نه دیدم چراغش سبزه گفتم آره بابام گفت انقدر تبلی که نمیاد از تزدیک ببینی مامانم هم خواب بود !یه دفه بلند شد عین چی گفت خجالت بکش نمیدونم بچه های ملت و ... بعدم گفت پاش و نگاه کن ببین روشنه یا نه
البته یه ۴۰ سال با مامانم اخلاف سن دارم۵۰ سال بابام 😐البته حدودا