دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
آدم فقط پیش خدا تنها نیست........❤ خدای تو عذاب میکند ، خدای من میبخشد! خدای تو غضبناک است ، خدای من مهربان است ! خدای تو شعله ی آتش را زیاد میکند ، خدای من در های بهشت را باز میکند! تو با کوچکترین گناهی از درگاه خدایت رانده میشوی ، من با بزرگترین گناهم در آغوش خدایم جا میگیرم !تو مسلمانی، من هم مسلمانم ! خدای تو در مسجد است ، در سجاده است ، در جانماز است ، خدای من اما همین جا ست! کنارم نشسته ، نوازشم میکند ، با من چای مینوشد ، کتاب میخواند ، به دیگران لبخند میزند ، برایشان دست دوستی تکان میدهد! تو از خدایت میترسی ، من به خدایم عشق میورزم!😊❤ لا اله الّا انت سبحانک انّی کنت من الظّالمین 💔
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍