بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بابام پشتم واینستاد جدا بشم پیش شوهرم گفت حیف قوانین جمهوری اسلامی ایران دستمو بسته وگرنه میکشتمش یا گفته ان شاءالله برا زیر ماشین یا یکبار که قهر رفته بودم گفته زنگ زده بود به شوهرم که بیا دنبالش خیلی ازش دل خودم و قطعا هرگزززززز نمیبخشمش و اینکه آبرومم برده خدا ازش نگدره
روزگاری شهر ما ویران نبود/دین فروشی اینقدر ارزان نبود/صحبت از موسیقی عرفان بود/هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود/دختران را بی حجابی ننگ بود/رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود/دختر با حجب و حیا ، قرتی نبود/خانه فرهنگ ، کنسرتی نبود/مرجعیت مظهر تکریم بود/حکم او عالمی را تسلیم بود/یک سخن بود و هزاران مشتری/آن هم از لوث قرائت ها بری/وای که در سالهای سیاهه دوهزار/کار فرهنگی شده پخش نوار/ذهن صاف نوجوانان محل/پر شده از فیلم های مبتذل/پشت پا بر دین زدن آزادگیست/حرف حق گفتن عقب افتادگیست/آخر ای پرده نشین فاطمه/تو برس بر داد دین فاطمه/بی تو منکر ها همه معروف شد/کینه توزی با ولی مکشوف شد/در به روی رشوه گیران باز شد / دشمنی با نائبش آغاز شد/بی تو دلهامان به جان آمد بیا/کاردها بر استخوان آمد بیا...
مامانم بچه بودم بهم گفت از روزی تو اومدی تو زندگی ما پاقدمت بد ما بدبخت شدیم.... هنوز مدرسه نمیرفتم اینو گفت الان 22 سالمه هنوز یادم نرفته... بااینکه کارایی برام کرده ک هیچ مادری برا بچش نمیکنه ولی تااخر عمر این حرفش رو یادم نمیره... یه خواهر دارم خیلی دوسش دارم 8 سالشه ولی الان میبینم ک همش به اون میگه اگه تورو نداشتم چیکار میکردم... فک کنم من سر راهی بودم... میدونی هیچ کدوم از محبت هایی برام کرد تا این سن دیگه به دلم ننشست...
برای لبخند زدنت دست به تمام کارهایی ک انسانی هستن بزن...