داشتم آرایش میکردم وموهامو سشوار میکشیدم و تیپ میزدم و عشقم میومد دنبالم میرفتیم بیرون وخوش میگذروندیم مثلا بریم سفره خونه یا یه رستوران باکلاس نه اینکه عین جلبک بیوفتم روتخت! آخی دلم واسه خودم به درداومد!
همیشه دردناک ترین سنگ هاراکسانی به سمتت پرتاب میکنند که برایشان سنگتمام گذاشتی یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است...
دقبقا منم حال تورو دارم از بس دلم گرفته برقارو خاموش کردم رو تخت افتادم.دلم میخواست شوهرم زنگ میزد میگفت حاضر شو بیام دنبالت بریم بیرون اما هم قهرم هم اهل این کارا نیست