2 سالو 4 ماهشه تا چند هفته قبل رابطمون خوب بود خیلی اما الان یه مدته بهانه گیری میکنه خیلی لذیت میکنه منم تنهام همیشه شوهرم شب نیاد خونه سر کارم میرم کلافم میکنه بدیش اینه با خواهرم همسایه ایم یه سره میکه بریم خونه خاله قبلا اصلا نمیگفت یا اگه میگفت من حواسشو پرت میکردم اما الان اصلا قبول نمیکنه همین الان یه ساعت اشک ریخت جیغ زد اخرم گفت دوست ندارم گفتم بری دیگه نیا گفت نمیام بردمش خونه خواهرم تزسیدم انقدر جیغ میزنه طوریش بشه خیلی اذیت میکنه سرکش و لجباز شده بی ادب شده منو نمیخاد کاملا مشخصه باباشم میاد اونم انقدر اذیت میکنه نمیزاره بیچاره نفس بکشه البته از وقتی که خاستم از پوشک بگیرمش اینطوری شد که موفق هم نشدم و هنوز پوشکه خلاصه که دیوانم کرده سرش داد زدم چند بار چون دیگه کم اوردم شبا که میخابه میگم باز صبح بیدار میشه شروع میکنه 5 ماهه شیر نمیخوره اما همیشه سینه هام باید دستش باشه با قبل هیچ فرقی نکرده برام همش میگه جی جی بده شبا کلا تو دستشه میخابه هر ترفندی هم زدم بازم از سرش نمیره تورو خدا لااقل دعا کنید بشه همون بچه قبل میریم بیرون خرید ایرومونو میبره از بس جیغ میزنه لطفا کمکم کنید
يه مدت توي خونه به جيغهاش اهميت نده بذار بدونه هرچي جيغ بزنه توجهي رو نميگيره درمودر پوشك گرفتنم اينكه نصفه منصرف شدي بدترين اشتباهه به بجه ياد دادي اون تصميمگير نده است نه تو به عنوان مادر
پسر منم بشدت لجباز و يك دنده و حرف حرف خودشه ٢٤ساعت تو يخچاله تو خيابونم ايرومونه ميبره از بس ...
این خیلی بده اب میریزم میگه پرش کن پر میکنم میگه زیاده کم کن کفش پاش میکنم میگه در بیار در میارم میگه پام کن اینارو پشت هم تکرار میکنه یعنی شاید تو یه دقیقه دوبار بگه در بیار پام کن میگه پوشکم بده دوست ندارم میگم بریم دستشویی میگه نه میگه شلوار بده نمیخام میخاد لخت بچرخه به گوه بکشه خونرو