مادرم داستان این دختر وپدرش تعریف کرد
بعد بابام اول گفت اشتباه کرده
من خوشحال شدم بعد گفت
اول باید تفنگ میخریده اول پسره میکشته بعد دختره رو
پرام ریخت
بگم خیلی پدر مهربونی هرچه بخوام میخره حتی داداشمم همینطور
ولی رو چیزای ناموسی خیلی غیرتین
هردوموافق بودن