سلاااام سلام چطوریددددد؟ 😍
بچه ها من وقتی تصمیم گرفتم کنکور بدم، هرکی یه چیزی گفت.😐 شوهره گفت تو هی کارا رو شروع میکنی بعد نصفه رها میکنی، بنظرم بیشتر فکر کن😕مامان گفت این همه رفتی دانشگاه چی شد که باز بخوای بری؟ برو خیاطیتو ادامه بده 😶خواهر گفت چه حوصله ای داری!!! این وسط مادر شوهر لباس سوپر من رو پوشید و اومد کنارم گفت تو میتونی بنظرم😍 خلاااصه من شروع کردم به خوندن. اولش یه طوری خوندم که شوهره میگفت کدوم صندلی دانشگاه تهران رو میخوای؟ 😳😂😂😂😂
اما يک ماه بعد... نگم براتون. افتادم به ریپ زدن😑بعدش خوردیم به کارای عروسی و اینا. خلاصه من همون یک ماه رو خوندم و تو اوج خداحافظی کردم😶از بعد عروسی هم هرکاری کردم یه تکونی به خودم بدم، الا و بلا نشد که نشد.
امروز صبح بیدار شدم ساعت هفت و ربع بود و من گیج خوااااب. مثلا رفتم یه دوش گرفتم که خوابم بپره، اومدم بیرون نیم ساعت خوندم و بعد افقی شدم😕😐
الانم دارم خودمو گول میزنم که ببین چه هوا خوبه، ببین چه روز خوبیه، ببین همه چی دست به دست هم داده که تو درستو بخونی 😑😂 و اومدم تو حیاط نشستم که یکم محض رضای خدا بخونم. امااز خدا که پنهوون نیست از شما چه پنهوون چشم راستم از وقتی خوابیدم و بیدار شدم، تار میبینه 😶 خلاصه اره و اوره و شمسی کوره دست به دست هم دارن میدن که من دانشگاه قبول نشم🤨
یه ایده بدین برای اینکه از خواب دل انگیز صبح دل بکنم😐😂😂😂
پی نوشت:اون دسته از شماها که اومدین به عشق عکس، بوخودا حرفامو نخونین و عکس رو ببینین و برید بیرون حلالتون نمیکنم 😳😂😂😂😂😂😂😂