خواهرم تولد گرفته دوستام با شوهراشون میان کلا سیستم من با خواهرم فرق میکنه اونا با دوستاشون وشوهراشون راحتن و با هم شوخی میکنند اینا اهل قلیون و.. اینام هستم اما من و همسرم نه وارد این طور جمعا نمیشیم زیاد چون بچم داریم انقد با رفیق رفت و آمد نداریم حالا خواهرم هیییی اصرار ر به منو و شوهرم که باید بیاین نیاید ناراحت میشم شوهرمم چند بار خودش مستقیما گفته نمیایم اما دید خواهرم ناراحت شد گفت بریم اما یه گوشه بشین بنظرتون چیکار کنم شما بودید میرفتید
وارد تاپیک گروه لاغری بامداد خمارشدم به امید خدا و با اراده ی قوی تا عیدوزنمو 70میرسونم تونستم همیشه و اینبارم میتونم وزن اولیه در در 13دی 83وزن هدف 70❤️❤️😍😍😍💪💪💪💃💃👯♀️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
" تو مرا آزردی !...که خودم کوچ کنم از شهرت !تو خیالت راحت !میروم از قلبت!میشوم دورترین خاطره در شبهایت !تو به من میخندی !و به خود میگویی ، باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...برنمی گردم ، نه !میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...عشق زیباست و حرمت دارد ... " (سهراب سپهری)
حالا نمگمم شوهرمم ندیدس اما اونجا زنای رنگت رنگ زیادی هست خودمم ختدم میگیره با افکار پوسیدم اما حسودیم میشه برم زن خوشگل ببینه 😂
وارد تاپیک گروه لاغری بامداد خمارشدم به امید خدا و با اراده ی قوی تا عیدوزنمو 70میرسونم تونستم همیشه و اینبارم میتونم وزن اولیه در در 13دی 83وزن هدف 70❤️❤️😍😍😍💪💪💪💃💃👯♀️