تو عید داداشم از کرج با زنش با قطار اومدن میخاست بیاد نزاشتم تاپیکش هست
الانم آبجیم زنگ زده ما آبادانیم داریم میایم ما خودمون جز شوهرم هیچکی بیرون نمیره جز چندبار دکتر واسه سقطم.
حالا واقعا موندم چیکار کنم هم دلم بهش بگم نیا هم اینکه نمیتونم ریسک کنم اصلنم مراعات نمیکنن
تو دو راهی بدی گیر کردم
من چون مادر ندارم پدرمم خونه زندگی درست و حسابی نداره این آبجیم هر وقتی بیاد.میاد خونه من
خواهشا توهین نشه
فقط راهنماییم کنید