2737
2734
عنوان

زنگ زدم به زنداداشم

749 بازدید | 53 پست

سلام خانوما

میشه بهم بگین کارم اشتباه بوده یا نه

از دیروز عذاب وجدان دارم

داداش من خونه اش ی شهر دیگه اس، و از عید تا حالا زیاد میان اصفهان بمونن واسه همین زنداداشم خونه باباش و داداشم خونه بابام ، ی پسر سه ساله هم دارن که تو این مدت تا از خواب بیدار میشد زنداداشم زنگ میزد که بیا ببرش و تا شب خونه بابای من میماند.....

حالا خلاصه بگم دیروز من خونه بابا بودم ،مامانمم خونه نبود و داداشمم با دوستاش رفته بود بیرون و پسر داداشم خیییلی اذیت میکرد 

منم زنگ زدم به زنداداشم که کیان خیلی اذیت میکنه و و اینا  مامانمم خونه نیس ، کاش خودت ی جوری همونجا سرگرم کنی و این حرفا 


هیچی از هیچکس بعید نیست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

چطور میتونه من صدم ثانیه ام نمیتونم ب کسب اعتماد کنم برا نگه داشتنش

در کل کار درستی کردی

 مادر از مرگ نمیترسد...تنها نگرانی یک مادر این است که فرزندش را در دنیایی تنها بگذارد که هیچکس مانند او دوستش نخواهد داشت.
2738

وا ینی چی  اون خونه باباشه اینم خونه باباش بچه بیچاره اون وسط شده توپ فوتبال چه زن داداش بی فکری 


لطفا یه صلوات بفرس واسه سلامتی و ظهور آقا امام زمان‌ (عج)                                  

همه کاراشون عجیبه والا زن و شوهر زندگی ندارن با بچه اومدن به شکل نامزدی زندگی میکنن بعدم کار کاملا درستی کردی مگه بچه توئه که مراقبش باشی انقد بدم میاد از ادمای بی مسئولیت تو روزای عادیم صد در صد برادرت مسئولیتو انداخته گردن مادرت ای بابا 

چو قناری به قفس یا چو پرستو به سفر؟                                 هیچ یک من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر🙂                                  چیزی که وحشتناک بود حس می کردم                                                 نه زندهِ زنده هستم نه مُردهِ مرده  💔بهترین هرکس اون چیزیه که خودش دوست داره‌یه زوج جوون دیدین نگید " عه تو که از همسرت خیلی سرتری"دوستتون یه لباس خرید نگید "رنگ بهتر نداشت؟" و...بقیه که نباید به سلیقه ما زندگی کنن!کاری نکنیم که اطرافیانمون از ترس حرفای ما قید دوست داشتن هاشونو بزنن..تو زندگی آدما همیشه مرز های باریکی وجود دارن بین رک بودن و بیشعوری ، بین احترام و چاپلوسی ، بین اعتماد به نفس و خود شیفتگی ...این مرزها تعیین کننده ی بزرگی آدماست یادشون بگیریم.

حالا از دیروز استرس و عذاب وجدان دارم که چرا زنگ زدم😢

بعدم گفت منم به سعید میگم بیا بریم خونمون دیگه میگه کار دارم و باید اصفهان خونه اجاره کنیم و ....

حالا میدونم میره به داداشم میگه 

منم اصلاااااا حوصله این چیزارو ندارم

بنظرتون کارم اشتباه بوده؟؟؟

هیچی از هیچکس بعید نیست
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز