کسی ازش پول بخواد میره از دیگران قرض میکنه و بهش میده.طرف هم پول رو پس نمیده و کل قرض میمونه برای ما.نمیتونه نه بگه خیلی ضرر میزنه به زندگیمون
نمیتونه وسیله نگه داره یه ماشین داشتیم توی ۶ ماه انقدر زدش اینور اونور نابودش کرد منم گفتم بفروشش.بخدا ۴ نفری با کلی وسیله به زور سوار موتور میشیم و میریم خونه پدرم.منم انقدر تو دلم بهش فحش میدم که ماشین رو از چنگمون درآورد.
انقدر دیگه دعوا داشتیم این مدت بس که ضرر زد بهمون
اینا یه سری از اخلاق های بدش بود.واقعا نتونستم توی این ۵ سال تغییرش بدم.نمیدونم چیکار کنم شما نظری ندارید؟
بعد همش میگه تو زنی باش که من میخوام مثلا براش برقصم و همیشه خندان باشم و خوشحال باشم و میگه یکسره بوسم کن تا منم مردی باشم که تو میخوای.
من گفتم اصن این ابراز علاقه هاتو نمیخوام فقط یه کم به فکر زندگیمون باش.همه اطرافیانمون پیشرفت کردن و ما همینجوری موندیم و دیگه با این اوضاع نمیشه پیشرفت کرد
یاد ماشینمون که میفتم دلم میخواد زمین و زمان رو منفجر کنم.
شما باشید میتونید با همچین مردی ادامه بدید؟