از وقتی متاهل شدم معجزه زیادتررررر میبینم . خدای مهربونم رو خیلی شاکرم .امید وارم زندگی همه پر از معجزات قشنگ باشه.
نی نی داشتن خیلی خوبه. من هنوز اقدام نکردم. حاملگی و زایمان برام غول بود. اما امروز معجزه خداوندی رو دیدم. دوتا پرستو که از امسال مهمون خونه ما شدن .، حس کردم ی جیک جیکای کوچولو موچولو از لونشون میاد .خیلی کنجکاو شدم .سریع ی چارپایه گذاشتم رفتم بالا و با موبایل فیلم گرفتم البته وقتی مامان بابای عاشقشون نبودن. خیلی برام زیبا بود .ی حس خوب .گفتم ببین حیوونا چقد قشنگ رسالتشون رو انجام دادن. پس منم نباید از بچه دار شدن بترسم.
نمیتونم تعریف کنم
ولی من تووی زندگیم دوبار معجزه شو دیدم
یکیش 16سالگیم یکیش ۲۱ سالگیم
نه دعا خوندم نه صلوات ب قدری حالم بد بود که تووی حموم خونمون زیر دوش جلوو دهنمو گرفتم تووی قلبم داد زدم خداااا
معجزه تو نشونم بده
عاجزترین و درمونده ترین موجود بودم از ته ته قلبم صداش کردم با دلی شکسته
گفتم من خسته شدم دستمو بگیر خدا بهم معجزه تو نشون بدع
و واقعا دیدم
من اما بچه دار شدم و پشیمونم منم همین ترسا رو داشتم و البته بیشتر اینجوری بود که مامان شدن و دوست نداشتم بعد از پمج سال به اصرار پدر و مادرم و حرف یه فالگیر که حسابی من و ترسوند تن دادم بهش از اون روز من افسرده شدم و کارم به قرص اعصاب کشیده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
