مادر شوهر من اوایل اسفند وحشتناک دچار سرفه و مثلا سرماخوردگی شد, ما خودمون از آخر بهمن رفتیم قرنطینه بیشتر به خاطر بچه هام, م.ش گرامی یه روز بستری شد و بهش گفتن آنفولانزاست و مرخص شد. بعد از ترخیص مستقیم اومدن خونه ما و...بماند که به خاطر قرنطینه شدن ما چه آشوبی به پاشد و ...الان هم با خواهرای همسرم کاتیم کلا.
کرونا, کرونا!چه کردی با زندگیهامون? با دلخوشی هامون? چقدر چیزای خوب داشتیم و قدرش رو نمی دونستیم, زیادی ساده بودن اما مهم بودن, دلم لک زده واسه بدو بدو کردن بچه ها تو پارک, دورهمی های بی دغدغه, گاز زدن یه ساندویچ داغ تو فست فود سرِکوچمون, یه سفر با عشقم, دل رو بزنیم به دریا و بیخیال همه چی بشیم... کرونا چیکار کردی با دلخوشی هامون?۹۹/۹/۹ پایان این روزهای تلخ!