بین دل و عقل موندم
تورو خدا تاپیک قبلم بخونین 😭
امروز خیلی اوضاع وخیم بود دیگه مادر اون آقا رو در جریان گزاشتم ...حالا میخواستم بیام خونه با اسنپ دوست نداشتم با اونآقا بیام
درو رو من قفل کردن بی شرفااا
اصلا موندم تو محرمیت اینجوری بشه درسته ؟
از طرفی مرتیکه وابسته ام کرده به خودش
یه گزینه هاییش خوبه اما اخلاقش تو ناراحتی خوب نیست اصلا
امروز هم وسط جرو بحث گفت برو یه شوهر دیگه کن خوشبخت کنه ...یا اینکه آینده ی خوبی متصور نیستم
بعد میاد میگه عاشقتم ...به چه دردم میخوره
فعلا اومدم خونه مامانم
قراره هیچکدوممون تلفنها رو جواب ندیم
اومد در خونه بابام میگه داماد من نیستی تمام تا ببینیم چی میشه
یه جا باید سفت گرفت