بچه بودم پدرم مُرد همش ناراحت بودم اول راهنمایی بودن مادرم هیچ وقت محبت کلامی نداشت ۱۷ سالگی عقد کردم با پسری که ده سال ازم بزرگترهه یه آدم مامانی که هر چی میشع اول مدرسه بعد زنش دلم خونه دوسش دارم 😔یه بار تهمت زد که خیانت کردم من زندگیمو دوس داشتم مهریمو بخشیدم پنجشنبه شب گفت بیا خونمون گفتم نمیام گفت به خانوادم دوس نداری مگه دشمنتن بعد رفت پیش مادرش گفت از من خسته شده مادرشوهرم اومده به مامانم گفته دخترت مریضه ببر روانشناس و هزار تا حرف دلم خونه شوهرم رفته نه زنگ زده ن پیام سه روزهه مادرمم با طلاق مخلافه میگه بمیر زندگی تو کن ولی طلاق نه بدهه و هزار تا حرف دیگه با اشک دارم مینویسم ۲۰ سالمه دلم شکسته 😔😔
ارزو ارامش میکنم برات عزیزم😘🌹
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
عزیزم😢
چرا مهریتو بخشیدی😐اون موقع که بهت تهمت زدن باید ازش میگرفتی
بمیرم برات خدا خودش کمکت کنه انشا الله که حل شه عزیزم
بنظرت بهتر نیست با شوهرت منطقی حرف بزنی وبهش بگی نباید دیگران و توی زندگی شخصیتون دخالت بده.واینکه واقعا شوهرتون قابل اطمینان نیست معلوم نیست چی به مادرش گفته که اون اینطکری برداشت کرده
عزیزم اگه واقعا شما و همسرت تفاهم ندارید و باهم مشکل داریدو فک میکنی نمیتونی ادامه بدی بنظرم از الان درست تصمیم بگیر چون بری خونه خودت شرایط حسابی سخت میشه .لطفا از این جریانات ساده نگذرید
عزیزم این حرفا اشتباهه مگه میشهههه طلاق خیلییییی بده ولی زندگی که همش دعوا و جنجال و بچه رازی همسرت و دخالتهای مادرشوهرت باشه مطمئن باش خوشایند نیست .
اگه با گفتگو و مشاوره و ....این حرفا حل میشه چه بهتر ولی اگه نمیشه باید جدی تر برخورد کنی شما هنوز بیست سالته سنی نداری که همش درگیرباشی با بقیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
