2726
عنوان

ترس شدید از کورتاژ

| مشاهده متن کامل بحث + 149380 بازدید | 69 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

رزگل جون اگه به جای کورتاژ بتونی از قرص استفاده کنی بهتره. من یک بار ساکشن کردم، نه درد داشت نه ظاهرن عوارضی. ولی امسال که باردار شدم نینیمو تو 5 ماهگی به دلیل ضعف سرویکس از دست دادم. دکترم گفت دلیلش میتونه ساکشن قبلی باشه چون موقع کورتاژ دهانه ی رحم رو باز میکنن و این ممکنه در اینده باعث ضعف سرویکس بشه.
سلام به همه دوستای خوبم شاید بعضی از شماها با من اشنا باشید من بعداز تقریبا دوسال باردار شدم ولی از نوع پوچ که مجبور شدم گورتاز کنم در پایان ماه 2 بارداری
من خیلی در این دوران استرس وترس زیادی را تحمل کردم انقدر زیاد که وقتی در هفته 8بارداری فهمیدم که پوچه وباید صبر کنم که دفع بشه اهفته اول را از ترس درد وخونریزی شدید نمیخوابیدم که مبادا توی خواب این اتفاق برام نیوفته ومن حالم بد بشه خلاصه 3هفته به همین منوال گذشت ولی اصلا لکه بینی هم نداشتم تدکتر گفت که باید بری بیمارستان واسه گورتاز وای اسم بیمارستان وبستری شدن وگورتاز به یه طرف گریهع وزاری وترس ووحشت من از طرف دیگه چند برابر شد
قرار بود روز شنبه برم بیمارستان هدایت اما شبش از ترس تاصبح نخوابیدم ومدام گریه میکردم تا 6صبح بیدار بودم ووقتی شوهرم متوجه ترس زیباد من شد گفت فردا میریم ومن یه نفس راحت کشیدم وبعد خوابم برد ما غافل از اینکه این راهی بود که باید می رفتم خلاصه یکشنبه دیثگه رفتیم بیمارستان اما چشمتون روز بد نبینه من همش از ترس حالت تهوع داشتم ومدام گریه می کردم مخصوصا اون وقتی که لباس بیمارستان را پوشیدم دیگه گریه امونمو بریده بود ومثل بید تکون میخوردم همه ترسم هم از درد زیاد مثل زایمان ویا خونریزی خیلی شدید ومخصوصا از اتاق عمل وبی هوشی بود همش تو ذهنم این بود که دیگه به هوش نمیام یا باید خیلی دردتحمل کنم خلاصه بعداز بستری شدنم ساعت 12ظهر ساعت 7شب واسه من دارویی مثل قرص داخل وازنم گذاشتند که مثل یه معاینه ساده با دست بود ودستگاه معاینه هم نگذاشتند که هاصلا درد نداشتک"علت اینکه اینقدر دیر دارو را واسم گذاشتند این بود که باید دارو را از هلال احمر میگرفتیم که هلال احمر واسه دادنش خیلی گیر داده بودوگفته بود باید 3سونوگرافی اصل یا برابر اصل داشته باشی که چون من یه سونو برده بودم وجبور شدم دوباره برم وسونوهای قبلیمو ببرم که دیر شده بود ودارو دیر به دستمون رسید"
دارو را گذاشتند گفتند نیم ساعت دراز بکش وعد بو داخل بخش وتا اساعت دستشویی نرو تا دارو نیوفته ساعت 12ونیم شب من احساس کردم دل وکمرم خیلی کم درد گرفته وااحساس گز گز توی کمرم میکردم واحساس گردم لباس زیرم نمناک شدرفتم دستشویی ودید م خونریزیم شروع شد وهر لحظه بیشتر میشد به پرستار بخش وضعیتمو گفتم واونم به پز شک گفت ودکتر به پرستار گفته بود خونریزی منو چک کنه وببینه در چه حدی است وپرستار وقتی داخل دستشویی ونوار منو دید به دکی گزارش داد وکی گفته بود باید بره اتق عمل واسه گورتاز چون اگه بیشتر از این خونریزی کنه حالت شوک بهش دست میده
وای که من اون موقع چه حال ی بهم دست داد ومرتب میگفتم حالا که خودش باز شده بذارید خودش دفع بشه ومنو گورتاز نکنید اما دکی گفت نه خطرناکه خلاصه با ترس ولرز وبا تصور اینکه دیگه از اتاق عمل بیرون نمیام وبا التماس به ایمه وارد اتاق عمل شدم اتقی که اسمش وحشتناکه اما یه تخت ساده مثل معاینه بود که پاهای منو بالای جاایی تخت قرار دادند وبه دستم که انزیو بهش وصل بود مواد بیهوشی رپا تزریق کردند ومن با صداکردن نام یازهرا وکشیدن یه نفس عمیق بی هوش شدم "ساعت2شب"ودیگه هیچی نفهمیدمتا ساعت یه ربع به3 که داخل اتاقم توی بخش بودم ومثل کسی که خیلی خوابش میاد وگاهی چشمشو باز میکنه وبعد خوابش میگیره تا اساعت این حالتو داشتم وبعد دیگه بیدار شدم
وهمش خدا را شکر میکردم که همه چیز به خیر وخوشی تموم شد

فکر نمیکنم کسی بیشتر از من ترس از اتاق عمل وگورتاز داشته باشه اما حالا که گذشته میبینم که من فقط 1ماه تموم خودمو عذاب دادم واصلا اون طوری که فکر میکردم نبود خیلی ها این جمله که"ترس نداره "رابهم میگفتند اما حرف هیچ کس را نمیتونستم باور کنم وفکر میکردم همه میخواند الکی دل داریم بدند اما حالا که خودم این تجربه راداشتم می خوام به همه دوستای گلم که در چنین شرایطی قرار دارند اینو دوستانه بگم که واقعا نترسید ومثل من خودتون را عذاب ندید
واقعها اینو مثل یه یه دین به گردن خودم میدونستم که بیام وبگم که اگه کسی مثل من میترسه واقعا مطمین باشه که اینطوری که فکر میکنه نیست وبا توکل به خدا جلو بره
ببخشید که طولانی شد هدفم فقط کمک کردن بود
2728
البته گلم این تجربه مال پارساله ومن شکرخدا الان ماه 4باردرایم
از پارسال تا حالا 2بار دیگه هم اتاق عمل رفتم یکی واسه لاپراسکوپی چون رحمم دوشاخ بود وباید عمل میکردم
ویکی هم در هفته 15برای سرکلاژ
ایشالله خدا کمکمون کنه
رز گل عزیز همینطور که بقیه دوستان گفتن کورتاژبرعکسه اسمش اصلا ترس و درد نداره من تا به حال 3 بار این عمل رو متاسفانه انجام دادم و بهت اطمینان میدم که خیلی راخت تر از اونی هست که بتونی فکرشو کنی و مطمئن باش اگه خدای نکرده قسمتی از جفت در بدنت بمونه خیلی بیشتر بهت آسیب میرسونه چون همین بلا سر خودم اومده و یکبار به خاطر همین مسئله که درست کورتاژنشدم مجبور شدم دوباره کورتاژ کنم ...همینطور که آرش مامان گفت اگه پزشکت پزشکه حاذقی باشه اول صبر میکنه تا سرویکست باز شه و به خونریزی بیفتی اگه به خونریزی نیافتادی از شیاف یا قرص برای باز شدن سرویکست استفاده میکنه تا خدای نکرده بهت آسیبی وارد نشه ...
در ضمن از کورتازه آخر من در واقع حاملگیه دوم من 4 ماه گذشت و من باردار شدم و الانم خد ارو شکر ماه 4 بارداری رو بدون خطر تموم کردم ...امیدورام این دوران سخت به زودی تموم بشه برات عزیزم ...توکل کن به خدا
Lilypie Pregnancy tickers
سلام
ململی
به نظر من افتادن بچه یا از کوتاهی خودتون بوده یا دکترتون چون تو سه ماهگی سونو میگیرن و نارسایی سرویکی که خیلی وقت ها هم میتونه مادرزادی باشه مشخص میشه و تو چهار ماهگی دهانه رحم رو میدوزن تا بچه نیفته
سلام دوستان،من یلدا هستم،تازه به جمع شما پیوستم.29 سالمه الان 3 هفته که باردارم یک ساله ازدواج کردم الان واقعا شرایط بچه دار شدن را ندارم.می خوام با آمپول و شیاف امروز برم سقط کنم ولی میترسم در آینده دچار مشکل نشم. تو رو خدا واسم دعا کنین...میترسم..
مرسی آرش مامان ، منم دکتر گفته اگه فردا تو آزمایش خونم عدد بتا ١٠٠٠ نباشه باید کورتاژ کنم از مطب که بیرون اومدم تا خونه گریه کردم، خیلی دلم گرفت، خیلی میترسم از کورتاژ خیلی، من این حاملگیه اولمه میترسم دیگه حامله نشم.
سلام کسی هست؟من تو هفته 7 هستم و دکتر گغت بارداریم پوچه و گفت اگه خیلی خونریزیت زیاد شد بیا بیمارستان واسه کورتاژ،منم خیلی میترسم اما اینطور که شما گفتین که راحته،من فقط از اینکه عوارض داشته باشه میترسم
سلام . رزیما جان چیکار کردی شما ؟؟ منم شرایطم مثل شماست و دکتر بهم دارو داده که سقط بشه چون رشد جنینم متوقف شد . منم شدیدا از سقط و کورتاژ می ترسم
خدایا شکرت خیلی دوستت دارم ! کمکمون کن .نی نی هامونم خودت حفظشون کن
منم 2 هفته میشه کورتاژ شدم.. اصلا درد نداشت چون کاملا بیهوش بودم... بعد از 1 روز هم کارامو انجام دادم.. هیچ مشکلی نبود..
میروم.. با اراده... با لبخند... تا از رو برود ... چشمان شوم... به امید مهربانیت
عزیزم من یه بار کورتاژ کردم اصلا هم نفهمیدم فقط بیهوش شدم وقتی هم به هوش اومدم اصلا احساس نمیکردم که کسی بهم دست زده باشه. نه دردی نه چیزی. پارسال هم یه سقط داشتم. که اول گفتن دوباره کورتاژ ولی خدا رو شکر سقط شد خود به خود. البته خدا رو شکر الان دو تا بچه دارم.
خدایا خودت حافظ و پناه عزیزانم باش!!!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز