2733
2734
عنوان

آخرین تاپیک .....میمیناز

34349 بازدید | 319 پست
سلام عزیزان شب نشین من . مدتهاست که با شما مشکلم رو درمیون گذاشتم . من برای حل مسئله وجودیم یک نیروی عظیم و قوی میخواستم . تمام زندگی من به رویارویی با مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با سرنوشتم گذشته بنا براین بابالا و پایین زندگی نا آشنا نیستم . اما اینبار سرنوشت برای من بازی مرگ و زندگی را رقم زده بود هدفم از رویا رویی با این موقعیت زندگی کردن بی هدف برای چند صباحی دیگر نبود . به دنبال رسالت وجودیم بودم که اکنون ناکام میماند . من دوفرزند دارم . مثل خیلی از مادران دنیا که تنها امانت الهیند ترک کردن جایگاه مادری در عین اینکه هنوز اونقدر درمانده نشدم کفران نعمت است . نمیتوانستم خودم را از تک و تا بیاندازم به دنبال یک پشتیبان قوی بودم تا بتونم با حل این مسئله به تقدیرم معنی ببخشم . . دنیای من بی علت نیست . کمی این فلسفه را زود تر از بقیه کودکان فهمیدم . میدانستم بعضی شرایط باعث ایجاد بعضی موقعیت ها در سرنوشت میشود . ولی این را هم میدانم که بعضی از موقعیتها میتواند به تقدیر انسان عمق ببخشه . اکنون مسئله به قدری بزرگ بود که به تنهایی نمیتوانستم آن را تحلیل کنم . همسرم و فرزندانم در موضع احساس قرار دارند . انها حاضر نیستند حتی تب کردن مراببینند . مخصوصا که هنوز داغ برادر همسرم که همسن من بود و به طرز غمگین کننده ای جلوی چشم و در خانه ماا بعد از تحمل دو سال ونیم زجر و شکنجه سرطان از بین ما رفت تازه بود و دهنوز از اون روزهای ماتهب یکسال و نیم نگذشته بود .. . من مبتلا شدم ... از همون لحظه تصمیم گرفتم کمی متفاوت با قضیه برخورد کنم . خواستم به این وحشت از سرطان در خانواده ام پایان بدم بگم که ببینین همه سرطانها لزوما غمناک نیست و میتوان آن را مدیریت کرد و از این موقعیت یک شاهکار ساخت . اما خانواده ام مثل من فکر نمیکرد . همسرم به سرعت خودش را باخت و دخترم که هیچکس رو در دنیا نداشت اکنون با مادری بیمارو رنجور و پدری وحشتزده کودکیش را در یک تونل وحشت از تکرار تجربه سرطان برادر همسرم میگذراند و در این بین پسرک 8 ماهه نازنینم که از سین ه دردآلود و متورمم انتظار شیر خوردن داشت و .... خووووب میفهمید این مادر دیگر مادر نمیشود .... تنهای تنها . هیچ کس ر انداشتیم که برایمان گریه کند حتی چه برسد دعا .... شیمی درمانی شروع شد . کودکی که حتی یک لحظه از سینه ام جدا نکرده بودم به قدرت خدا یک شبه شیشه شیری شد و... با من به شیمی درمانی می آمد درآ غوش همسرم 4 ساعت دست و پا میزد و بازی میکرد و میخوابید تا مادرش را به زهر آلوده کنن . زهری که امید شفا به آن میرفت . و روزهای سخت بعد از آن که ...نپرس . از آن روزها گذشته ولی این سناریو سه بار تکرار شد و من هنوز نتوانسته بودم پیروز ماجرا باشم . اینبار فرق میکنه . نمیخوام مظلوم و رقت انگیز باشم . من به قدرتی ورای ماده نیاز دارم تا بیماری که در من زاده شده جزئ ثابت من نباشد . این نیرو از جایی باید مرا پشتیبانی کند . من آمده ام به گروهی که در آن عضو بودم خبر بدهم که اینجایم . به دعای شما نیاز دارم تا انرژی الهی و شعور مثبت فراوان نهفته در دعا ی خیر به من کمک کند تا از پا نیفتم . از مرگ نمی ترسم . اما چگونه مردن برایم مهم است . نمیخواهم تجربه دوباره درد برای عزیزانم که اکنون خسته هم هستند باشم . به خصوص که معتقدم این بیماری از خود من شروع شده است . سرطان سینه بیماری کسانی است که بیش از حد برای اطرافیانشون انرژی مادرانه خرج کردند . من برای تمام ابنای بشر غصه خوردم و گریسته ام . اکنون نیروی حیاتی ام که باید صرف زندگی خودم بشود صرف این همه مادری برای اطرافم شده است و کم آمده . سرطان بیماری درون است . نفرت و انزجار از بی عدالتی و ظلمی که توانایی مدیریت زندگی را از انسان میگیرد . راه آمدن و سازگاری مظلومانه ای که زندگی را غیر قابل تحمل میکند . این مجازات خود خواسته ایت دربرابر سکوت و رضایت اجباری . تازیانه ایست که بابت گناه مظلومیت میخورم . ...و عیبی ندارد زندگی جز این تجربه کردنها نیست . نیرویی عظیم میخواهم تا جبران انرژی عظیمی که از دست داده ام را بکند . سرطان را خدا نمیدهد . قانون عزیز خلقت است . اگر کم بیاورم و بدنم فاسد شود هرگز زندگی را نمیخواهم . من در تلاشم با این همه تشعشع مثبت و الهی که از دوستانم ساطع میشود نیرویی برای تغییر میزبانی این بیماری پیدا کنم . میخواهم برنامه سلولهایم دوباره نوشته شود . اینجا اشتباهی رخ داده که نا خواسته مقصر اصلیش خوددمم . به بدن نازنینم رحم نکردم . آنچه غم بود در آن ریختم و تحمل کردم . .... این هم آخرش . من از شما گریه و زاری و اشک و آه و اندوه نمیخواهم . اگرچه بعضیهایتان به قدری نازنین هستین که احساسات بشریتون مانند آب جاری وزلال است . من از شما نیروی دعا را میخواهم که به واسطه دعای شما یاران نازنینم خدای بزرگ که هم علیم است و هم شافی و هم کافی از درگاه رحمتش به من صبر و امید و قدرت و نیرو برای برگشتن دوباره ام به مسیر هستی عطا نماید . نمیخواهم بدون انجام رسالتهایی که قبلها برای خود م تعریف کرده ام مسافر دردآلود و باز هم مظلوم اون دنیا باشم . میخواهم خدا این آزمون را از فرزندان و همسرم بردارد . مادرم . فرزندانم رسالت مرا تعریف میکنن. از خدا توفیق میخواهم . دنبال حیات جاوید نیستم اما بهترین سرنوشت را میخواهم . نیازی به ترحم ندارم . من تلنگری هستم که هرزنی در اینجا کمی به سلامت خود می اندیشد . این یکی از رسالتهام است . میخواهم آینه ای باشم از عشق میان خدا و بنده اش ... میخواهم امیید را برای پعضیها زنده کنم . من به نیروی دعای شما نیاز دارم . میخواهم تسلیم غیر حق نشوم . اگر این سرنوشت الهی من باشد با کمال میل میپذیرم و اگر باعث این همه گرفتاری در درون من باشد باید برود . من به خودم اجازه نمیدهم که مرا از بندگی خدا بیاندازد و تلف کند . باید درونم رادوباره برنامه ریزی کنم و در این بین به پشتیبانی خدااا و نظر رحمت الهی که برترین نیروی کیهان است نیاز دارم . من به نام خدا تلاش میکنم که این نعمت الهی که نامش زندگیست و باید صرف کسب کمال شود را به پای رنج بیماری تلف نکنم ... حتی اگر رنج میبرم در مسیر کمال باشد نه گرفتاری تن مادی و شکننده ام . این مهمون نیست . دشمن هم نیست . این خود منم که در من طغیان کرده و به نام و نیروی خدا دوباره رام خواهد شد . اکنون من تنها و خسته نیستم وهمراهانی دارم که برایم خالصانه دعا میکنن تا تقدیرم را خدا ب ه بهترین ها مایل کند . هرجا که او بخواهد دست از تقلا میکشم . اما اکنون وقت سپاسگزاری و زندگی است . ... برای همه عزیزان نی نی سایتی ام سلامتی خواستارم . جز این تاپیک دیگر تاپیک التماس دعا نمیگذارم . دوستانم اگر ناراحت شدید یا دلتون لرزیده حلالم کنید و.. اینجا مادریست که تا آخر عمر به دعای شما نیازمند است .
خدایا ... خودت رو از من نگیر ...
می می نازه عزیزم همیشه دعاگوت بودم و هستم ازین به بعد هم بیشتر به یادتم ایشالا که خدا به همسرتو بچه هات ببخشدت
نفس مامان 5 آبان بدنیا اومد و معنی زندگی رو به ما فهموند
تو خوب میشی عزیزم تا اراده واستقامت وعشق رو به خونوادت به من وبه همه دوستات ثابت کنی
قوی باش عزیزم
تسلیم نشووووووووووووو
خواهش میکنم
آدمهای ساده را دوست دارم .همانهایی که بد بودن هیچ کس را باورندارندومن نیک می دانم توازهمانهایی...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

عزیزم.خیلی خوشحالم که این نگاهو به زندگی داری ومطمئنم که خوب میشی .اگه با تمام وجودت با ذره ذره سلولهات سلامتی رو صدا بزنی مطمئن باش بدستش میاری پس اصصصصصصصلا شک کن ومطمئن باش که تو دوباره یک مادر سالم وسرحالی خواهی شد که فرزندانت به این استقامتت ببالند.
2728
می می ناز عزیزم انشالله که شفای کامل میگیری خاونمی ،،خدا بنده هاشو نا امید نمی کنه یه وقتاییی به مو میرسه اما پاره نمیشه ...... من از صمیم قلبم برات دعا میکنم عزیزم ،، تو هم واسه خواهر من دعا کن چون اونم دو تا بچه کوچیک داره که همه امیدشون به مادرشونه ً.....من مطمینم که هنوزم خدایی هست ....
زیاد رو ادم ها حساب باز نکن....یه روز با امضای خودت حسابت رو خالی میکنن...!
ایشالله خدا به تو همه کسایی که از یهنااحتی رنج میبرن کمک کنه به حق این ماه مبارک بدان که تنها نیستی خدا یار و یاورت قوی باش دوست من

تیغ روزگار
شاهرگ “کلامم” را
چنان بریده ، که سکوتم
“بند” نمی آید !
2738
می می ناز عزیزم

مگر می شود کسی مثل تو با این اراده با این ذهن با این انگیزه تسلیم شود؟ اگر تو تسلیم شوی پس افراد ضعیفتر چه

بگویند؟

سرطان در برابر اراده ات و در برابر عزم جزمت سر تسلیم فرود می آورد.

تو معلم ما شدی. خواه نا خواه از تو درس امید میگیریم درسی که جز کسی که تجربه اش کرده نمیتواند تعلیم دهد.

تو میخواهی پس میتوانی

و

ما هم هر چند تک به تک کوچکیم اما با هم و در کنار هم امواج مثبت دعایمان را برایت میفرستیم

همه ما از خدای بزرگ و مهربان و توانا و قادر میخواهیم که زندگی و سلامت را دوباره به تو ارمغان دهد

تو پشتوانه ای مثل خدا داری

تو دلگرمی و انگیزه ای مثل همسر و فرزندانت را داری

تو روحیه ای فولادی داری

و

دوستانی که از هر کجای دنیا برایت دعا میکنند

ما منتظریم تا بهترین خبرها رو از تو بشنویم
اینکه تو درست میگی، معنیش این نیست که من اشتباه می‌کنم، فقط زندگی رو اونجوری که من دیدم ندیدی!!!
عزیز دلم از ته قلبم دعات کردم .... الهی که خدا به حق این روزها دل همه رو شاد و همه بیماران رو شفا بده

عزیزم منم خاله بیماری دارم که این روزها همه نگرانیم و دست به دعا و دهان پزشکان

اما امیدواریم که خدا با لطف بی انتهاش همه رو شفا بده

امیییییین

تحویل نمیگیرم سالی که بی تو باشد ...جایت حسابی خالیست ...
می می ناز عزیزم نمی دونم پستای قبلی من رو خوندید یا نه. من به شما انجمن تغذیه طبیعی ایران رو معرفی کرده بودم و ازتون خواهش کردم که باهاشون تماس بگیرید و مشکلتونو بگید. تو این انجمن خیلی از سرطانها با تغییر تغذیه کاملا خوب میشه. شک نکنید و بهشون زنگ بزنید. امیدوارم هر چه زودتر خوب بشید به حق این روزایی عزیز.
چــــه زیبـــا مـــی گفت متـــرسک :
وقتــــی نمیــــشود رفـــت ،
یــــک پــــا هــم اضـــافیست .....!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز