من پسر پیامبری هستم که با دشمنش هم مدارا میکرد . پسر کسی که با وجود سنگ ها و زخم زبون هایی که بهش میزدن بازم دلش برای اون ها میسوخت مبادا که یه لحظه درد مجازات خدا رو حس کنن . من پسر علی بن ابی طالبم کسی که در حکومتش آقازاده معنایی نداشت و حتی بچه های یتیم براش ارج و قرب دیگه ای داشتن . من پسر حیدرم کسی که با وجود در اختیار داشتن بیت المال یه قرون اضافه توی جیب آقازاده های بزرگزاده اش نذاشت با این حال آقازاده هایی داشت که تاریخ مبهوت جلالشون بود . من پسر مادری هستم که پشت پدرم با تمام جلالش به وجودش گرم بود . پسر مادری که صورت کبودش رو از پدرم پوشوند مبادا که پدرم خجالت کبودی صورتش رو بکشه . پسر کسی که از هزار تا به اصطلاح مرد بزرگتر و باشکوه تر بود . من پسر امام حسنم کسی که غنی و فقیر براش فرقی نداشت با همه خوشرو بود و برای منافع با کسی معاشرت نمیکرد . بخشنده بود . من پسر حسینی هستم که بی گناه سر داد ولی تن به ذلت نداد . جگر گوشه داد ولی رفت تا آگاه کنه . من پسر حسین هستم کسی که حتی در لحظات آخر دنبال بهانه ای بود تا دشمنانش بخشیده بشن .من از خاندانی هستم که فرقی بین کسی نمیذاشتن و همه براشون بنده خدا و محترم بودن .
هریک از شما باید کاری کنه که با آن به محبت ما نزدیک شود.
اگر شیعیان ما به اندازه جرغه آبی مارا میخواستند ما ظهور میکردیم . حضرت مهدی