همه این شب راز نیاز میکنن ما دعوا
قرار بود بابام اینا براسرمایه ی خونه بخرن بدن مستجر ک شوهرم گفت بیاید شریکی بخریم ما بشینیم ب جای مستجر نشستن ک قبول کردن شوهرمم رفت دنبال خونه یک هفته بعدش خانوادم پشیمون شدن
الان شوهرم ناراحته منو سرکار گذاشتن ( حقم داره اما خب خانوادمه)
الان دوهفته از این جریان گذشته، گفتم صبح وقتی میری سرکار منو ببر خونه مامانم اینا شبم بیا شام بخوریم برگردیم ک گفت من شام نمیام عصر برمیگردی ار من اصلا از اون انکار بعدشم شذید دعوامون شد کم مونده منو بزنه ک خودشو کنترل کزد اما فوش داد ی خانوادم منم دوسه تا گذاشتم روش جوابشو دادم
الان پذیرایی خوابیدم با دخترم
الان فردا برم خونه مامانم عصری برگردم یاچن روز اونجا باشم تاحالا ب این وحشتناکی دعوامون نشده بود😭