خودمو میگم یه دفع سرسفره بودیم بعد بحث غذا بود یه دفع من گفتم شوهرم همش میگه شبای جمعه غذاهای خوشمزه درست کن واااای یه دفعه تازه فهمیدم چی گفتم😅😅
خیلیم خوب 😂😂😂
وای 😂😂
😂😂😂 حالا درست میکنی یا نه؟
یه دفعم شب خونه خانواده شوهر بودیم به زورمیخواستن بچمو بخوابونن منم گفتم ای بابا ولش کنین الان اخرشب کارداریم خوابش نمیره وااااای😅😅😅
تو جمعی که پسر بود گفتم دیگه باریک جوابگوم نیس باید کلفت ترش کنم
حالا منظورم سیگار بود ...این بیشعورا ترکیدن از خنده...چقد ضایه شدم
وااااااااای نه
وااای عجب سوتیییی منکه شب خواستگاریم فقط به پدشوهرم و شوهرم سلام کردم بقیه مهمونارو اصلا ندیدم گلو از شوهرم‌گرفتم یه راست رفتم اشپزخونه مامانم صدام کر چرا به ایناسلام نکردی ابروم رفت
عزیزم میخوای یه مدت صحبت نکن شما 😂😂😂😂😂😂
ما ک شب جمعه نداریم. هر شب جمعه تا ساعت 12 خونه مادرشوهرم هستیم. تا بیاییم خونه خودمون شده ساعت یک. تا رسیدیم خونه. شوهرم میگیره میخوابه
نامزد بودم رفته بودم عروسی برادر شوهرم.
تو تالار با یکی از اقوام شوهرم سلام و احوالپرسی کردم . اخرش اومدم بگم با اجازتون . گفتم خب فعلا خداحافظ 😐😐
اونم همینجور نگام کرد .😶😶😶
تا اخر مجلس از گوشه چشم نگاش میکردم .
خیلی خجالت کشیدم
من رفتم پیش مامان بزرگم بهش سر بزنم مامان بزرگم گفت عموی بزرگت اصلا حالش خوب نیست .خواستم بگم خدا سلامتی بهش بده گفتم خدا رحمتش کنه😂😂😂😂
پیش خانواده همسرم نبود ، شب عروسی دوستم ،رفتم بهشون تبریک بگم با به ذوق وصف ناشدنی که اشکم رو هم درآورده بود گفتم خیلی امشب بهتون خوش بگذره ،عالیه امشب عالی ، که یهو دیدم شوهرش تو افق محو شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
