خانمهایی که چهل سالگی رو رد کردین چه احساسی داشتین آدم یه جوری میشه نمیدونه جوون حساب میشه یا میان سال مثلا من یه کتاب میخوندم توی کتاب از زبون نقش اول کتاب که یه دختر بیست و سه ساله بود نوشته بود خانمی نسبتاً جا افتاده حدود سی و هفت ساله . خوندن این جمله حال منو گرفت من فردا تولد چهل سالگیمه ولی دوسش ندارم دلم میخواست دوباره برمی گشتم به روزای گذشته هی کجایی هجده سالگی کجایی بیست سالگیم یادش بخیر
برای همسر مهربونم دانی از زندگی چه می خواهم ،من تو باشم پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو ،بار دیگر تو ،بار دیگر تو
من عمیقاً به این موضوع اعتقاد دارم که سن فقط یه عدده. این روتین زندگیه، شما وقتی ۱۵ سالته، ۲۵ سالهها به نظرت دیگه رو به پیریان، همینجوری مراحل ادامه داره، ولی از وقتی مادرشوهر ۷۷ سالهمو دیدم، فهمیدم خانوما همیشه ۲۰ و چند سالشونه، فقط ظاهرشون تغییر میکنه 😉
حال من، حال اون آدم زخمیه که خودش دیده زخمش چقد کاریه، اما جایی نمیره خوش نشسته بمیره...
تولدت مبارک🌹 من در آستانه 40سالگی هستم، احساس میکنم نسبت به 20سال پیش خیلی پخته تر و عاقلتر ...
دقیقا حرف شما درسته با اینکه من ۲۶ سالمه ولی به گذشته که فکر میکنم میگم ای کاش اونموقع هم عقلم اینقدر میرسید شاید خیلی از تصمیمات زندگیمو یه جور دیگه میگرفتم
تولدت مبارک🌹 من در آستانه 40سالگی هستم، احساس میکنم نسبت به 20سال پیش خیلی پخته تر و عاقلتر ...
مرسی از تبریکت بله آدم که عاقلتر میشه برا همین دیگه اون جنگولک بازیای قدیمی نمیتونه بکنه از این نظر منظورم هست منم اگه عقل الآنمو اون موقع داشتم که خیلی بهتر بود
برای همسر مهربونم دانی از زندگی چه می خواهم ،من تو باشم پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو ،بار دیگر تو ،بار دیگر تو
منم در استانه ۴۰ سالگی ام ...بهش که فکر میکنم دلم میگیره به اینکه چه زود عمرمون میگذره ...خیلی سعی دارم که چهرم به جوونی چند سال پیشم باشه اما باز دست طبیعت قویتره ...باید کم کم قبول کنیم که یه مادریم که دغدغه هامون متفاوتتر از چند سال پیشمونه ...خدا عمری بده بچه هامونو به سرانجام برسونیم ...