سلام بچها، من بیشتر از 10 ساله ازدواج کردم، بچه ندارم، بارها خیانت چتی و تلفنی شوهرمو دیدم، حتی یبار وقتی قرار گذاشته بود فهمیدم و مانعش شدم بماند ک چقد فحشم داد و کتکم زد چون برنامه شو بهم ریخته بودم، با دوستم ک حقوق خونده رفتیم محل کار شوهرم و اومد تو ماشین حرف زدیم باهاش، منم قبول کردم ک ب گوشیش دس نزنم و همینطورم شد، حدودا 8 ماهه حتی گوشیشو لمس نکردم، اما دیروز اتفاقی انگار ی چی ته دلم بهم میگف تماساشو چک کن، برداشتم و ی شماره بود زدم تلگرامم دیدم بله همون زن شوهر داریه ک کمش از من 15 سالی بزرگتره، من نمدونم شوهر من چرا با اون ک سنشم بالاس و صورتش پر چروکه ریخته رو هم، حتی ی اس ازشون دیدم ک شرمم میاد بگم لطفا نپرسیدن، از طرفی مامانمم مریضه ک مریضی شم بستگی ب اعصابش داره، ی خواهر دارم ک جدا شده و منم اگ جدا بشم میدونم مامانم ی طوریش میشه بس ک حساسه، چیکار کنم دیگ نمتونم بخدا، خسته شدم ازش، دیگ حتی دوس ندارم ب صورت شوهرم نگا کنم، بس ک گریه کردم چشام میسوزه😔😔😔😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.