2726
عنوان

یهویی

| مشاهده متن کامل بحث + 926 بازدید | 29 پست

نمی دونم امشب چی کجا دیدم. کدوم بچه ای رو دست تو دست مادرش دیدم. کدوم عکسای قدیمی اشو دیدم. کدوم شعراش اومده تو ذهنم؟

باز دیونه ام کرده. 

نمیتونم چیزی راجع به بچه ها ببینم. دلم غش میره. دلم تنگ میشه. 

یهوویی میگم 

کاش بیشتر بغلش میکردم 

کاش بیشتر دستای پینه بستش رو میبوسیدم 

کاش بیشتر باهاش درد و دل میکردم 

کاش بیشتر موهای سفیدشو بودمیکردم میبافتم شونه میزدم درد دارم  دردی سرد و تلخ به سردی ششمین روز مهرماه 

لمس دستان پینه بسته تو اخر مرا به جنون میکشد 

این روا نیست برای دیدنت دست به دامن آسمان شوم تا به خوابم بیایی گیس گلابتونم 

مامانم❤️

به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد. شمس تبریزی♥️

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

پیش باباش و زن باباش

هست و سلامت 

این مهمه عزیزدلم 

قوی باش♥️♥️

به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد. شمس تبریزی♥️
خدا دلتو اروم کنه عزیز دلم.برو ببینش حتما.من وقتی بچه بودم یه دوره ای تو شرایط شما بودم مامانم ولم ن ...

هفته ای یه بار میبینمش. ولی خیلی کمه. 

وقت نمیشه ازش لذت ببرم😔

2728
پیش باباش و زن باباش

عزیزم تاپیک قبلتو خوندم .....نمی تونم بگم درکت میکنم چون یه مادر نیستم ....اما فقط از ته دلم برات اشک ریختم خدا به دلت صبر بده عزیز دلم ....انشالله هر چه زودتر بتونی با دخترت زندگی کنی 🌹🌹🌹😭


من نمیدونم تو تناسخ های بعدی قراره چی بشم ولی شاید همون حسرتی باشم که به دل میمونه؛شکوفه ای که قبل از شکفتن از سرما میمیره؛ رودی که هیچوقت به دریا نمیرسه و خشک میشه؛ شایدم باز یکی باشم که دوستت داره ولی نمیتونه داشته باشدت....کیدراما فقط کیدراما نیست یه سبک زندگیه:)
بمیرم😢😢😢😢😢  درد دلتنگی ات رو با گوشت و خونم درک میکنم

باشی و بمونی برلی پاره تنت جاان دلم 

قوی باش که داری امتحان میشی دورت بگردم❤️


به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد. شمس تبریزی♥️
ممنون عزیزم  دلم بدجور آشوبه.

منم یکی از اقوامم پدر و مادرش از هم جدا شدن و دختره شرایطش مثل دختر شماست.... عزیزم هر طور شده سعی کن بیاریش پیش خودت فک کنم از یه سنی به بعد تو دادگاه میتونن انتخاب کنن با کی زندگی کنن نه؟دخترتون حتما شما رو انتخاب میکنه...

من نمیدونم تو تناسخ های بعدی قراره چی بشم ولی شاید همون حسرتی باشم که به دل میمونه؛شکوفه ای که قبل از شکفتن از سرما میمیره؛ رودی که هیچوقت به دریا نمیرسه و خشک میشه؛ شایدم باز یکی باشم که دوستت داره ولی نمیتونه داشته باشدت....کیدراما فقط کیدراما نیست یه سبک زندگیه:)
هفته ای یه بار میبینمش. ولی خیلی کمه.  وقت نمیشه ازش لذت ببرم😔

میدونم چی میگی.مامان بیچاره ی من شهرستان بود هر ماه از شههرستان میومد مردرسم منو میدید.سعی کن اروم باشی عزیزم.خودتو داغون نکن اون الان بچستو تو بچگیش سر میکنه خودتو شرایطتتو اماده کن برای روزایی که بزرگ میشه و خودش میاد پیشت و بیشتر بهت احتیاج داره.توام زندگی کن  میدونم  سخته ولی چاره ای نیست.درک کن که این فاصله هست.توام ازدواج کن .ولی بچتو هیچ وقت ول نکن.دائم زنگ بزن به پدرش سفارششو بکن.دائم بهش بگو مراقب رفتار نامادریش باشه.و خودتم اروم کن.توکل کن بخدا عزیزم.غسل صبر کن اروم بشی

میدونم چی میگی.مامان بیچاره ی من شهرستان بود هر ماه از شههرستان میومد مردرسم منو میدید.سعی کن اروم ب ...

ممنون عزیزم. 

تو هم نامادری داشتی؟ خوب بود باهات؟

الان بچگی ها و سختی هاتو فراموش کردی؟میترسم بزرگ بشه و خاطره  خوبی از بچگیاش تو ذهنش نمونه

ممنون عزیزم.  تو هم نامادری داشتی؟ خوب بود باهات؟ الان بچگی ها و سختی هاتو فراموش کردی؟میترسم ...

اره منم نا مادری داشتم اره از ترس بابام همیشه باهام خوبودو بهم میرسید.اره عزیزم الان دیگه بزرگ شدم خیلی کم یادم میفته.من خداروشکر از طرف مالی و محبت مادر با وجود طلاق شرایطم خوب بود ولی پدرم کلا یکم سرد بود باهام فقط این اذیتم میکرد.ببین سعی کن با پدرش دوستانه رفتار کنی الان سالای اوله تو جو زدگیه یکم که بگذره بیشتر میزاره بیاد پیشت من تابستونارو کامل میرفتم عیدم میرفتم.

البته ما شرایطمون خیلی خاص بود.چند سال بعد نامادریم رفت دوباره مامانم برگشت ولی من پنج سالم بود که مامانم رفت و اول راهنمایی بودم که برگشت

اره منم نا مادری داشتم اره از ترس بابام همیشه باهام خوبودو بهم میرسید.اره عزیزم الان دیگه بزرگ شدم خ ...

روزایی که میاریش پیش خودت سعی کن ببریش حسابی تفریح کنهگببرش خرید به سلیقه ی خودش خرید کنه ببرش شام بیرون ببرش سینما.دلتنگیتم بهش بروز نده.نزار احساس ضعف کنه.همش بهش بگو که خیلی دوسش داری براش توضیح بده که طلاق چیز بدی نیست بگو دلیل جداییمون این نیست که تورو دوست نداشته باشیم بعضی از مامان باباها نمیتونن باهم زندگی کنن براش شرایطتو جوری توضیح بده که درک کنه.و جا بیفته براش

اره منم نا مادری داشتم اره از ترس بابام همیشه باهام خوبودو بهم میرسید.اره عزیزم الان دیگه بزرگ شدم خ ...

نامادری دختر من بد نیست خداروشکر. نمیگم مثل مادره خوب اونم نمیتونه بچه کسی دیگه رو قدر بچه خودش دوست داشته باشه ولی خدایی اش بد نیست.

با پدرش اصلا اصلا حرف نمیزنم چون اذیت میکنه. بیشتر با نامادریش حرف میزنم که مراقب دخترم باشه. اونم بهم دلداری میده ولی باز وقتی با دخترم حرف میزنم و میبینم اونم مثل من دلتنگه بهم میریزم.

سختمه خیلی. خدا کنه یه روزی برسه که ماهم روزای خوبمون بیاد

نامادری دختر من بد نیست خداروشکر. نمیگم مثل مادره خوب اونم نمیتونه بچه کسی دیگه رو قدر بچه خودش دوست ...

درست میشه عزیزم.الان چون اولشه اینجوریه کاملا درکت میکنم.پس چه بهتر که نامادریشم خوبه.به مرور سعی کن رابطتتو با پدرش درست کنی که خیلی خیلی به نفعته.یه چیزی میگم خیلی این برات مهم باشه به دخترت یاد بده از چیزی نترسه یادش بده در مورد مشکلاتش حرف بزنه.و قوی باشه.مثلا من چون از بابام حساب میبردم خیلی سخت میتونستم حرف بزنم.فقطم میتونستم با مامانم حرفامو بزنم.تو همش بهش بگو که بابات خیلی دوستت داره هر چی بخوای برات فراهم میکنه هر مشکلی داشتی به من یا پدرت بگو یادش بده حرف بزنه باهاتون .راجع به خواسته هاش بگه اینجوری ام اگر کسی اذیتش کنه ازش حساب نمیبره و میاد میگه بهتون.

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730