چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
ههههه نه من ۲۴روزه عقد کردم توصیغه پاگشام کردن تازه کروناهم بود
مخاطبشو خدا میدونه کیه 👈👈نفرین بلد نیستم .. فقط دعامیکنم بشی اینی که الان منم (خدایا ب بزرگی و عزتت قسم وقتی میبخشم که بلایی که سرم اورد سرش بیاد و من ببینم)
اگه عاشقین .... ولی حال دلتون خوبنیست....مطمئنباشیددرگیرآدم اشتباهیشدید:)💞وقتی به قفسه سینه مامانم موقع خواب نگاه کردم تامطمئن بشم داره نفس میکشه همون موقع بود که فهمیدم چقدر از نبودنش میترسم 🍃
ن اول پسر باید پاگشا کنه جاری ک چیزی نیست خواهر من عروس عمه ی چاقالوی شوهرمو تو اوج کرونا مجبور شدم پاگشا کنم بخاطر بیشوری شوهرم و پرو و پرتوقع بودن خونوادش حیف زحمتام واقعا
الهی عظم البلاء''..خدایاگرفتاری بزرگ شد..".وانت المستعان...وتویاری دهنده ای...🌸خدایا منم مادر بشم ب زودی...منتظرم نزار🌸تویی ک الان داری امضام رو میخونی...✅برا حاجتم یدونه صلوات میفرستی؟ممنون💜