2733
2734

🌹سخن عشق تو بی انکه براید به زبانم

رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم

هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر

که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم

گرچنان است که روی من مسکین گدارا

به در غیر ببینی زدر خویش برانم

من در اندیشه انم که روان برتو فشانم

نه در اندیشه که خود را زکمندت برهانم

گرتو شیرین زمانی نظری نیز به من کن

که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تورا خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندارم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

دردم از دیده چکان است به یاد لب لعلت

نگهی باز به من کن که بسی در به چکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردمو دیدم

که به پایان رسدم عمرو به پایان نرسانم🌹

مولانا

آن روز ها گذشت و دگر آرزو مکن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز