از اینکه حس میکردم دختر باز ترسیدم هیچ وقت محلش ندادم
اونم کارای بی منظور من محل برداشت کرد حالا دیگه نمیبینمش اونم چون حس میکنه کم اورده جلو پسر دیگه که محلش دادم مدام دنبال ی توجه کوچیک از من موندم ی استوریش رو باز کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
حضوری ؟ پسر کار هایی کرده بود تو حس کنی خوشش میاد ازت ؟ چی گفت ؟
پسر عمم بود دوستش داشتم خو🙈🙈.گفت تاحالا بهت فکر نکرده بودم ولی الان که فکر میکنم منم دوستت دارم.تا نامزدیم پیش رفتیم ولی نشد بخاطر اختلافایی که از قبل بین مادرامون بود.کلا الان فکر میکنم خندم میگیره همش ۱۹سالم بود😂😂