وای اره برامن پیش اومد از ترس ب شوهرم نگفتم!
باردار بو شوهرم رف فروشگاه من تو ماشین ی مرده اومد از طرف ماشین رد شد گف شماره نمیخوای جیگر!من از ترس دستام یخ زد ک شوهرم نبینه دردسر بشه هی اومد رف اخرش من شیشه رو دادم بالا ینی قبلش گذم بود نمیتونستم نفس بکشم وگرنه زودتر میدادم بالا شوهرم اوند داد زدم چرا منو تنها میذاری هر چی گف کی بود داد زد گفتم نمیدونم رف در حالیکه اون طرف وایساده بود نگفتم کیه