2726
عنوان

ای خدا😭😭😭😭😭😭😭😭

287 بازدید | 22 پست

خسته شدم از بی خابی 

بچم ۲۵ روزشه 

میخاابه اما تا دستش و حرکت میده از خواب میپره و کلی گریه میکنه .از ۱۱ شب بیداره تا الان .الانم باز حرکت دستاش داره بیدارش میکنه😭😭😭😭😭

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
با یک روسری قواره بزرگ نخی بپیچش مثل قونداق بالا سرش یه قرآن کوچولو بذار

اخه تو قنداقم میزارم کلی گریه میکنه مجبور میشم بازش کنم😔😔😔😔

بخدا خسته شدم دیگه دو دستی میزنم توسره خودم

منم یک دوماهگی دوس داشتم بمیرم الان هشتماهشه شده برام خاطره. زووددد میگذره. تحمل کن

خاهشا افراد بالای سی سال بیاین تو تاپیکام. چون نظراتتون تاثیرگذاره. کوچولوها برین‌‌ سر درس ومشقتون. ضمناوقتی میگم بالای سی سال 25.26.27. 2829. قبوله انقد هی سوال نکنید منظوراینه زیر بیست سال یاکسایی ک تجربه ندارند نیاین مثلا چهارده پونزده   یااونایی که محض خالی نبودن عریضه روهوا یه چیزی میپرونن

صبور باش. تا عادت کنه به فضای بیرون یکم طول میکشه. همه مادرا همین شرایط رو دارن عزیزم قوی باش میگذره

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
اخه تو قنداقم میزارم کلی گریه میکنه مجبور میشم بازش کنم😔😔😔😔 بخدا خسته شدم دیگه دو دستی میزنم تو ...

از هر فرصت برای خواب استفاده کن تا خوابید تو هم بخواب 

من از صدای قرآن براش استفاده می کردم

آروم میشد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز