2726

من 3شنبه یعنی 3روز پیش رفتم بهداشت واسه واکسن, قبلش کلی تحقیق کرده بودم چون خیلی از این واکسن وحشت داشتم

قبل از رفتن, 2برابر وزنش قطره استامینفون دادم, یبار بالا آورد و دوباره دادم 

بعدش توی راه بهش شکلات دادم چون شنیده بودم تحملشو واسه درد بالا میبره

بعد از زدن واکسن هم توی خونه باهاش دنبال بازی کردم تا مجبور بشه بدوه, یکی از کاربرا گفته بود دویدن بعد از واکسن خوبه

خلاصه یجا دیگم شنیده بودم خمیر گندم بذاریم روش خوبه, توی 2مرحله اینکارم کردم

بعد ناهارشو دادم و خوابید. از خواب ک بیدار شد درداش شروع شده بود. باز شیرینی شکللت ب اندازه ای ک اشتها داشت دادم

4ساعت از قطره اولی ک گذشت, باز بهش قطره دادم و کریرشو آوردم توش دراز بکشه ک مجبور نباشم بغلش کنم ک پاهاش درد بگیره. با کریر بردمش توی تراس و بازی کردم باهاش تا روحیه اش حفظ بشه,

خداروشکر پی پی نکرد و مجبور نبودم پوشکشو عوض کنم.

بعد از 5ساعت دردش کمتر شد و آروم شروع کرد ب راه رفتن. کمپرس سرد هم چندبار گذاشتم

اصلا تب نکرد خداروشکر چون 4ساعت یکبار قطره دادم و تاپ شورت تنش کردم. دمای اتاق هم معمولی رو ب خنک بود

فرداش کمپرس گرم, ولی دیگه قطره ندادم

الانم یه کوچولو دست میزنم درد داره ولی به راحتی بازی میکنه و راه میره.

باید بگم از همه واکسنهاش راحتتر بود

امیدوارم واسه همتون راحت باشه❤

خدایا میخوام صبور و خوشحال و خوشبین باشم... کمکم کن لطفا😘

وای چقد حوصله داری و دقیقی تو بچت

افرین ولی زیاد حساس نباش

مردِ من چشمهایش لبریز از آرامش است...وقتی کنارم قدم میزند از هیچ چیز و هیچ کس ترسی ندارم...او معنای تمام و کمال واژه‌ی امنیت است...قول هایش قول است...تهِ چشمانش پاکی موج میزند...برای عاشقانه هایم مجنون است و برای بچگی کردن هایم پدر ...مردِ من مــــرد است و محکم...آنقدر محکم ک میتوانم با خیال راحت کنارش همان دختربچه‌ی ساده‌ باشم 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
وقتی مریض میشه خیلی بهم میریزم

انشالله هیچوقت مریض نشه ولی یکم رو خودت کار کن عزیزم

نذار بهم ات بریزه مریضی بچه

پیش میاد بالاخره

مردِ من چشمهایش لبریز از آرامش است...وقتی کنارم قدم میزند از هیچ چیز و هیچ کس ترسی ندارم...او معنای تمام و کمال واژه‌ی امنیت است...قول هایش قول است...تهِ چشمانش پاکی موج میزند...برای عاشقانه هایم مجنون است و برای بچگی کردن هایم پدر ...مردِ من مــــرد است و محکم...آنقدر محکم ک میتوانم با خیال راحت کنارش همان دختربچه‌ی ساده‌ باشم 

حالا جدا بعد واکسن مجبورش کنم بدوه؟!

گناه داره مگه دردش نمیاد؟!

اگه زندگیت به خدا باشه خودش مراقبته و گرنه زندگیکه با گناه شروع بشه و توش گناه باشه پایان خوشی نداره
١٦ماهگي منظورتونه ؟ من ارديبهشت بايد ببرمش  ب پاهاش ميزنن ؟

18 ماهگی عزیزم

یک قطره خوراکی داره, یکی تو پا و یکی تو بازو

خدایا میخوام صبور و خوشحال و خوشبین باشم... کمکم کن لطفا😘
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730