خیلی ببخشید من الان چن۳ روزه پریودم، امروز از دل درد شدید فقط فریاد میزدم انقدر حالم بد بود که حد نداره دخترمم خیلی خونه رو بهم ریخته کرد از تو کشو لباسارو دراورد بهم ریختو ...
ظهر ناهار خونه مادرشوهرم بودیم دیگه خونه رو همون جوری گذاشتم و رفتیم واقعا امروز زجر کشیدم غروب که اومدیم خونه به شوهرم گفتم یکم استراحت کنم بعد بلند شم دور و برو مرتب کنم اینم رفت تو آشپزخونه یه چیزی آماده کنه بخوریم دخترمم هی میرفت تو آشپزخونه هی وسیله هارو بهم میریخت شوهرمم هی دعوا میکرد و اخم میکرد منم گفتم بازی کنه آخر سر جمع میکنم یهو گفت من تربیت قدیم میپسندم اون موقع مادرامون مارو کتک میزدن بچه ها بهتر تربیت میشدن منم گفتم هر دوره ای برای خودشه باید بچه با دوره خودش پیش بره اون موقع مادرا تربیتو تو کتک میدیدنو یهو برگشت گفت تو بلد نیستی بچرو تربیت کنی انقدر من ناراحت شدم که قلبم درد گرفت همش از یه چیزی ایراد میگیره جدیدا از خونه از تربیت کردن من از مادری کردنم واقعا ناراحتم چرا همش من باید شوهرمو درک کنم واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی خستم خیلی داغونو ناراحتم آخه یه آدم چقدر میتونه بی معرفت باشه که زحمت زنشو اینطوری زیر سوال ببره 😕