من کم خونم شوهرم برام شیر و مغز و .. گرفت من شیرو کمپوت و تخم بلدرچینو گذاشتم یخچال مادرشوهرم چپ چپ نگام میکرد بعد شوهرم گفت نازنین کم خونه از چیزاش نخورین مادرشوهرم گفت منم کم خونم چرا واسه من نگرفتی شوهرمم جوابشو داد کلا هرچی میخورم یا میخرم یه جوری نگام میکنه انگار قرض باباشو ازم میخواد اینم بگم از قبل عید روستاییم دیگه نرفتیم خونمون
خب برید خونه خودتون
نمیدونم چراعروس بیچاره هرکاری میکنه به چشم مادر شوهرش مباد
وا خوب برا اونم بخره،،،،،، چ پسرهایی،،، داری میگی روستا طرف تو بدبختی پسر بزرگ گرده،،، حالا یکم شیرو پسته بخره چی میش،، جوابش داد؟؟ چقدر بی ملاحظه است شوهرت،،،، ما هم کم خونیم حالا چند روز چیزی نخوریم چیزی نمسش5
چرا اونجا موندین؟ برید خونه ی خودتون
چرا مغزو میزاری جلوی اونا خوب
قایم کن تووسایلات خودت بخور
خب اگه نمیخوای کسی بخوره قایم کن که کسی هوس نکنه
ای بابا اینطوری که شیر و بلدرچین و کمپوت ازت زهرمار میشه ، حالا که تو روستا بودین خونه خودتون نبودین نمیگرفت ، امروز شوهرت برات خریده که فردا میخواین برین خوب نمیخرید فردا خونه خودتون میخرید ، خوبه که شوهرت میفهمه تو کم خونی داری باید برات بخره شوهر من که اگه گرسنم بشه تندتر غذا بخورم میگه مثل گاو میخوری و همیشه فکر میکنم احساس پرخوری و شکمویی داره نسبت به من
[QUOTE=131879387]تو قضاوت الکی نکن اون خودش اینقد پول داره و تو کمدش خوردنی قایم کرده فقط یکمشو درمیاره از کمد اونارو ...[/QUOTE اون محبت پسرش میخواد بفهم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
