باور کن اگه با خودت لج نکنی درست میشه
منم دوستم دقیقا اینجور بود. با پسر خالش نامزد بود. خیلی پسر خوبی بود. دختره همش میگفت بهش حسی ندارم. از قیافش خوشم نمیاد. همش گریه. .... بی محلی پسره میکرد
مادرش همش به من میگفت باهاش حرف بزن و .......
تا اینکه به آرزوش رسید و بهم زدن. بعدش رفت با چندتا پسر دوست شد. نیتشم این بود که ازدواج با دوستی و عشق شروع کنه ولی شانس این پسرا همه بد و.... از آب در اومدن.
اخرم با به پسر دیگه ازدواج کرد. باور کن الان بعد چندسال حسرت زندگی پسرخالشو میخوره. اینقدر که این پسر خوب بود . ولی دخترو فقط لج کرده بود. خوبیهاشو ندید.
با چشم باز نگاه کن.