2733
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

من خیلی خاطره دارم

یادش بخیر چندتاشو میگم

توی دانشگاه من و دوتا دوستام همش باهم بودیم من کلا رو به بروبچ دانشگاه نمی‌دادم بچه کلاس و دانشگاه ازم حساب میبردن یکی دوستام با بچه های دانشگاهمون دوست بود وقتی میخواستن همو ببین میگفتن فلان کلاس بیا دوستم میگفت شماها باید که حراست بهمون گیرنده من که میرفتم دوست پسر دوستم میگفت عه بابا دوباره این دوستت آوردی من وقتی میبینمش ترس کل وجودمو میگیره بعد باهام دعواشون میشید قرار رو در رو می‌گذاشت پشت دانشگاه من و دوستم میرفتیم یا میرفت بحث و دعوا کنن. یادش بخیر دوران خوبی بود

😍خدایا یک دنیا ممنون بابت دختر نازی که بهم دادی😍
2738

من کلی خاطره خنده دار دارم

دو سه تا دختر بودن اکیپ بودن مثلا

از اینایی که تو شوخی دستیای دوران مدرسه گیر کردن

بعد خیلی شوخی می کردن با دخترا خخخخخخ

مخصوصا یه دختره خرخون داشتیم

هی بلند می شد سوال جواب بده، بنده خدا اینا پشتش می شستن گاهی

من کلی خاطره خنده دار دارم دو سه تا دختر بودن اکیپ بودن مثلا از اینایی که تو شوخی دستیای دوران مدر ...

از خوابگاه و آزمایشگاهم اینجور خاطرات دارم

یعنی این دخترا یک در هزارن ولی شانس من همه جا باهاشون روبرو می شم

من همدان دانشجو بودم اونجا خیلی ون ارشاد از کوچه و خیابون رد میشد من خوابگاهی بودم چندتااز دوستام خونه گرفته بودن باهم  منو  ۳ تا از دوستام رفتیم خونشون موقع برگشت از خونشون یه کم پایینتر از خونشون ون ارشاد جلومون سبز شد من فوری رفتم پشت درخت خانمه از تو ون داشت از دوستام اثر انگشت و تعهدنامه میگرفت بعد داد زد که میای بیرون یا من بیام خدمتت😫هممون موهامون بیرون بود یا مانتومون یه کم کوتاه بود خلاصه همش خاطرات بد دارم از همدان یه سری هم سر کار میرفتم تازه از ماشین پیاده شدم که یه خانم چادری فوری دستمو گرفت گفت باید ببرمت منم هی التماس میکردم توروخدا ولم کن الان میرم سرکار گوشیمم ازم گرفته بود پیاده منو داشت میبرد کلانتری 😫خدا چه زجری کشیدیم ببخشید طولانی شد

یکی دیگه از بهترین خاطراتم این بود که بچه ها تخت پاکن برده بودن بالای دروبین کلاسمون گ «اشته بودن استاد درست داد میخواست پاک کن هی به پسرای کلاسمون گذاشت بلند شید تخت پاک کن بیارید خودشون زدن کوچه علی چپ من بلند شدم رفت آوردم همه هنگ کردن استادم گفت واقعا متاسفم واستون که یک دختر بلند بشه بیاره شما تکون خودتون ندادید

😍خدایا یک دنیا ممنون بابت دختر نازی که بهم دادی😍
من همدان دانشجو بودم اونجا خیلی ون ارشاد از کوچه و خیابون رد میشد من خوابگاهی بودم چندتااز دوستام خو ...

پناه برخدا😘

 💚تاپیک صلوات به نیت سلامتی امام زمان شنیدم امام رضا مریضارو شفا میده💚شنیدم پنجره فولاد رضا برات کربلا میده💚 شنیدم که ضامن آهو شدی امام رضا💚میشه ضامن منم بشی پیش خدا💚 شنیدم هرکی بره زیارت امام رضابرادیدنش میاد سه جا غریب الغربا💚برا بار اولی سر پل صراط میاد💚دومی وقتیه که نامه ی تو برات میاد💚بار سوم که میخاد آقا به دادت برسه💚وقتی که ملک میاد تا به حسابت برسه💚من قیزیمادونیایام😍قیزیم منه دونیا دی😍الله بیزی آییرما😍بو قیز منه سودا دی😍من تورک قیزام آسانا😍منیم آنام زهرا دی😍عشقی منه اورگددی😍قلبیم اونا شیدا دی😍♥ آبجی سادات خودمی💚khoday_mer3p 💚با یه صلوات آمین بگو خواهرگلم.خدایا هرکی چشمش به این امضا افتاد همون لحظه دلشو شاد کن.اگه دختره یه بخت خوب نصیبش کن.اگه منتظره دامنشو سبز کن.اگه غصه داره خدایا به بزرگیت قسمت میدم ارامشی از جنس خودت نصیبش کن.اگه مستاجره صاحب خونش کن.اگه با شوهرش مشکل داره دلشونو به هم رضا کن.خدایا خیلی از دوستام ناراحتی هایی دارن که نمیتونن بیان کنن اونا فقط تورو دارن جوری به خودت نزدیکشون کن که ناراحتیشونو فراموش کنن.اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم.brave 
یکی دیگه از بهترین خاطراتم این بود که بچه ها تخت پاکن برده بودن بالای دروبین کلاسمون گ «اشته بودن اس ...

من یه بار رفتم پروژکتورو روشن کنم دکمه ش زیرش بود

رفتم رو صندلی

بعد دیدم سه تا پسر ردیف آخر داشتن سعی می کردن زیر مانتومو دید بزنن

منم دیگه نرفتم!!!!!!!!!

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز