اینستام: مطالب آموزشی زیادی اونجا پست کردم میتونید استفاده کنید من یه قانون جذبی ام. زندگیم تو مشتمه قانون زندگی، قانون باورهاست. بزرگان زاده نمیشوند ساخته میشوند💎 کیمیا برای من به معنای الماسه💎کیمیا یعنی نایاب... یعنی چیزی که دست یافتنی نیست و سخت بدست میاد...باید براش تلاش کرد... خب چیزی هم که سخت بدست بیاد و کمیاب باشه؛ قطعا گرانبهاست! پس خودمو همیشه تشبیه به یک الماس کردم و تمامه سعی ام اینه که الماس درون وجودمو بیشتر و بیشتر کشف کنم... این گوهر رو خدا تو وجود همه ما کاشته... پس قدر گوهر زندگیتو بدون دوسته من...
رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍❤نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامان❤ربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...
جوجه رنگیه عاقامونم😍یه عاقایی خیلیییییییی سخت گیر و حساس و در عین حال مهربون😍(متعهّد به همیم💍)سه سال از با هم بودنمون میگذره روزای سخت و خوبی باهم داشتیم😍😍😍😍میمونیم برای هم تا همیشه🌸❤«فاطمه❤علی»
لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود... حیف,چشمانِ تو این حادثه را دوست نداشت... سیب راچیدم و در دلهره ی دستانم... سیب را دید ولی!!!دلهره را دوست نداشت... تا سه بس بودکه بشمارد و در دام افتد... گفت یک....گفت دو.... افسوس سه رادوست نداشت... من و تو خط موازی......!؟؟؟ نرسیدن.......!؟؟؟هرگز........ دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشت. درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که... از همان کودکی اش مدرسه را دوست نداشت..... .