دوستان این واقعیه دیشب اتفاق افتاده
پدرم نگهبان شرکته .دیشب ساعت ۱۱ شب شیفتش بود گفت داشتم میرفتم وسطای جاده بودم یهو دیدم یه زن خیلیی لاغر و قدبلند قدبلند با ی پتو روی شونش و یه چوب توی دستش با یه چهره ترسناک داره میره گفت یکمنگاش کردم توحین حرکت ولی خیلی ترسناک بوده منمگازو گرفتم و رفتم
بعدش گفت ده دیقه بعد سرویس شرکت زنگ زده گفته یه زنیو داخل جاده دیدم باهمونمشخصاتی ک پدرم دیده ولی توی یه مکان دیگه دیده اون اقا
(یعنی پدرم توی اوایل جاده به سمت بروجرد دیده اون خانمو .و راننده سرویس توی اخر جاده به سمت مخالف .ینی به سمت یه شهر دیگه اونورتر بروجرد)
پدرمکه توی فاز جن و اینا نیست میگفت مطمئنم که انسان نبوده و خیلی عجیب بوده