2726

چرا واقعا؟؟مگه مادر نیست مگه ادعای مادری نداره

پ چرا ارامش بچه شو بهم میزنه؟؟

هر چقدرم مارو ادیت کنه ب هر حال ی طرف بچه ی خوشم هست

دلم گرفته 

چند وقتیه نمیرم خونشون چون از لحظه ای ک میرفتم اخم و تخم و بی محلی میکردو برا اینکه منو حرص بده از نظر خودش هییی قربون صدقه های افراطی برای شوهرمو پسرم منم کاریش نداشتم همینجوری مینشستم ب خاطر شوهرم ک دعوامون نشه نهار میخوردیم ظرفارو میشستم میومدم ولی سری اخر شوهرم پرید بهم ک چرااااا بلند نمیشی ب مامانم کمک کنی تو غذا منم گفتم ب خاطر اینکه مامانت محل نمیده بهم و ...یکم بحث کردیم طبق معمول همیشه هوادار مادرش در اومد سیزده بدر هم دعوت کرده بود نرفتم شوهرم خودش رفت طبقه ی پایینمونن 

خوب بودیم باهم چند روز بعد سیزده نمیدونم چی بهش گفت ک شوهرم سرسنگین شد باهام و از استرس زیاد تبخال زد فک میکردم پیش همه اینجوریه حرف نمیزنه نمیخنده و داءم تو لک هستش ولی دیروز ک به همکارش زنگ و گفت و خندید دلم ی جوری شد با همه خوبه الا من 

چند شب بود خودشو میگرفتو اخم و تخم میکردو سر کوچکترین چیزی مثلا پتو رو میکشیدم ناسزا میگفت دیروز پسرم تو بغلم بود خواستم دستشو بگیرم محکم دستمو پرت کرد اونور دلم شکست صبر کردم پسرم خوابید ...پسرم ک خوابید گفت بیا بغلم منم محلش ندادم بی خواب شدمو اومدم تو حال یکم رمان خوندم و بعدم رفتم ی اتاق دیگه خوابیدم و برای اولین بار مادرشوهرمو نفرین کردم ...ارامش روحی و سلامت جسمی مو از دست دادم از دست اینا تصمیم گرفتم فقط و فقط خودم مهم باشم ن بقیه دلم گرفته مادر پدرمو بیشتر از یک ماهه ندیدم حتی تو عید تو ی شهر غریب ...هعی


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
بس ک خنگن فک میکنن اوه الان بسرشون میزنه زن رو اش و لاش میکنه درصورتی ک پسرشون اش و لاش میشه.... ...

میدونی بدیش کجاست شش سال هر خوبی از دستم بر اومد براشون کردم ولی هر بار کوچکترین بحثی شد منو مقصر عالم و ادم دونست و گفت وظیفه تو خوب انجام نمیدی واقعا دلم ی تکیه گاه میخواد 

زنشو اشو لاشم کرد 

مگه رباته مگه ادم نیست خوب اونم اذیت میشه ب هر حال از لحاظ روحی 


براهمینه ک رابطمو از اول عقد بامادرشوهرم فقط سلام و خوبید کردم عیدها هم فقط مبارک باشه میگم چیزی ب اسم تبریک تولد کادو روز مادر و... ازاول نزاشتم وارد زندگیم بشه

همون سلام علیک باشه ادم خیالش راحت تره

آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
مادر هست اما نه مادر شما که دلسوز شما باشه مادر بچش هست و فقط از بچش طرفداری میکنه در هر حالتی 

میدونم حرفم اینه 

وقتی میری پشت سرم بد گویی میکنی پیش بچت در حدی استرس میگیره ک تب خال میزنه حالا گیریم میومد با منم دعوا میکرد و میزدیم ب تیپ و تاپ هم 

خوب؟؟بعدش؟؟بچش خوشه؟؟دلش خوشه؟؟خوشحاله؟؟نه خوب اونم اذیت میشه تو این دعوا 

میدونم حرفم اینه  وقتی میری پشت سرم بد گویی میکنی پیش بچت در حدی استرس میگیره ک تب خال میزنه ح ...

کلا مادر ها فقط طرفدار بچه خودشون هستن مخصوصا اگه پسر باشه و ازدواج کرده باشه 

عزیزم خدالعنت کنه همچین مادراییو ب بی تفاوتیت ادامه بده... 

اره از لحاظ ظاهری خودمو حفظ کردم و خوبم میگم میخندم با بچم بازی میکنیم ولی درونی چی؟؟داغونم 

حتی دلم نمیخواد بپرسم مادرت چی گفته ک اینجوری؟؟چون میدونم پیش پیش منو دادگاهی کرده حرفاشم باور کرده و تمام و میگم ب درک 

مادرشوهر من حرفاش رو همسرم تاسیر مبذاره و جنگ میفته تو خونمون.

قبلا اینم اینجوری میکرد میومد جنگ منم چون کم سن و سال بودم جیک نمیزدم ولی از ی جایی ب بعد از حقم دفاع کردم و منم شروع کردم ب دعوا الانم از ترسشون پشت سرم گوششو پر کردن اینم ب خاطر پسرم نمیتونه دیگه دعوا های انچنانی کنه فقط میره تو خودشو سکوت و بی محلی 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730