خواب دیدم توی یه جاده خاکی جنگلی بودم و خودم و میدیدم که میدویدم و فرار میکردم انقدر رفتم و رفتم تا وارد یه تاریکی شدم که هیچ کجا رو نمیدیدم ولی باز فرار میکردم بعد انکار از به جایی مثل پرتگاه پرت شدم پایین تا افتادم از خاب بیدار شدم و واقعلا حس افتادن بهم دست داده بود از رو همین حس هم که زیرم یه هو خالی شده بلند شدم
به نظرتون تعبیرش چیه؟
کاربری مال ۲ نفر بوده است تاپیک های قبلی که در باره فرزند و و همسر بوده برای شخص دیگری و من بعد آن برای یک نفر دیگه میباشد❤
یکی از رویاهام اینه که برم تو کارخونه پنیر پیتزا غلت بزنم تو پنیرا کشششش بیارم و بیرون نیام🤤😋فانتزی دیگمم این بود شوهرم رئیس کارخونه باشه منم مدیر عاملش کنه😁اینم نشد دیگه. فانتزی دیگمم این بود که شوهرم فست فودی داشته باشه و من مدام پیتزا بقولم😬 این نشد😂زندگی به کام من،کلا نشد🙃