ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
احساس شمارا به آیفونتون نمیدونم ولی احساس من به بعضی آیفون دارا اینه که خودشاخ پنداری دارن....
دلم میخواد بهشون بگم عزیزم مازراتی نداری که یه گوشی ساده ست🙄
آدم فقط پیش خدا تنها نیست........❤ خدای تو عذاب میکند ، خدای من میبخشد! خدای تو غضبناک است ، خدای من مهربان است ! خدای تو شعله ی آتش را زیاد میکند ، خدای من در های بهشت را باز میکند! تو با کوچکترین گناهی از درگاه خدایت رانده میشوی ، من با بزرگترین گناهم در آغوش خدایم جا میگیرم !تو مسلمانی، من هم مسلمانم ! خدای تو در مسجد است ، در سجاده است ، در جانماز است ، خدای من اما همین جا ست! کنارم نشسته ، نوازشم میکند ، با من چای مینوشد ، کتاب میخواند ، به دیگران لبخند میزند ، برایشان دست دوستی تکان میدهد! تو از خدایت میترسی ، من به خدایم عشق میورزم!😊❤ لا اله الّا انت سبحانک انّی کنت من الظّالمین 💔
خیلی عذررررر میخوام چرا مثله عقده ای ها رفتار میکنید یعنی چی حستون رو بگید نسبت به اینکه آیفون دارید😒
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
خانم ها و آقایون مذهبی غیر مذهبی یه حرفی باهاتون دارم : وقتی به طبیعت می ریم زباله نریزیم . حالا بعضیا مثلا می خوان بهتر بشه کل زباله هاشون جمع می کنن تو نایلون یا پوشک بچه رو می ذارن تو کیسه نایلونی تو طبیعت رها می کنن . خوب تو دل طبیعت اجنه که نمیان اونا رو جمع کنن . چرا میندازی ؟ خوب همون کیسه رو بذار تو ماشینت تو شهر بنداز سطل آشغال . یعنی واقعا فهمیدن این موضوع اینقدر سخته که با اینکارمون گند می زنیم به طبیعت؟ نفر بعدی بیاد زباله های مارو ببینه مگس و حشرات دورشو ببینه؟ ما از زباله ای که خودمون تولید کردیم یا پوشکی که بچه ی خودمون پی پی کرده چندشمون میشه نمی ذاریم تو ماشینمون. بعد گندیده ی اونا رو مردم ببینن خدارو خوش میاد ؟ چرا از ماشینتون زباله بیرون پرت می کنین؟ زباله ی خودتونو تو ماشین تحمل نمی کنین بعد زباله ی شما رو مردم تو جاده تحمل کنن؟ چرا اینقدر بی فرهنگی ؟ چرا اینقدر بی فکری . یه ذره به خودتون بیایید . آدم دو ساعت میره طبیعت حال و هوا عوض کنه فلان میشه به اعصابش برمی گرده . اگه یه درصد به اون دنیا و حق الناس اعتقاد دارین بفهمید اینا حق الناسه . اینا آزار آدماست .اگه هم اعتقاد ندارین به خاطر وجدان به خاطر فرهنگ چه می دونم به خاطر ایران اینکارو نکنین .