و خدایی که در تمام دل آشوبی هایمان در میان تمام هست ها ونیستهایمان، در میان تمام فراز ها وفرودهایمان دستمان را گرم می فشرد وما حس میکنیم چه عمقی دارد حضور مهربانش وما چه مخلوق با ارزشی هستیم که سرمای دلمان در تنگا تنگ نا امیدی ها وتاریکی ها، در نبودها ونشدن ها، در غارت حس عمیق امنیت، به کور سویی از امید چنگ می زند و چون کودکی بی تاب از اغوش مادر، بی درنگ آرام میگیرد ومن هر روز با خویش تکرار میکنم: من خدایی دارم فراسوی تصوراتم که مرا به آغوش مهربانش عاشقانه میفشرد وچه زیباست حس مبهم دوست داشته شدن در میان تمام دلشکستن ها.
ولقعا تو عقدموندن اینهمه خود زنی نداره،خوش بگذرونید خو
و خدایی که در تمام دل آشوبی هایمان در میان تمام هست ها ونیستهایمان، در میان تمام فراز ها وفرودهایمان دستمان را گرم می فشرد وما حس میکنیم چه عمقی دارد حضور مهربانش وما چه مخلوق با ارزشی هستیم که سرمای دلمان در تنگا تنگ نا امیدی ها وتاریکی ها، در نبودها ونشدن ها، در غارت حس عمیق امنیت، به کور سویی از امید چنگ می زند و چون کودکی بی تاب از اغوش مادر، بی درنگ آرام میگیرد ومن هر روز با خویش تکرار میکنم: من خدایی دارم فراسوی تصوراتم که مرا به آغوش مهربانش عاشقانه میفشرد وچه زیباست حس مبهم دوست داشته شدن در میان تمام دلشکستن ها.
پیش بیا! پیش بیا! پیشتر! تا که بگویم غم دل بیشتر دوست ترت دارم از هرچه دوست. ای تو به من از خود من خویشتر. دوست تر از آنکه بگویم چقدر. بیشتر از بیشتر از بیشتر
و خدایی که در تمام دل آشوبی هایمان در میان تمام هست ها ونیستهایمان، در میان تمام فراز ها وفرودهایمان دستمان را گرم می فشرد وما حس میکنیم چه عمقی دارد حضور مهربانش وما چه مخلوق با ارزشی هستیم که سرمای دلمان در تنگا تنگ نا امیدی ها وتاریکی ها، در نبودها ونشدن ها، در غارت حس عمیق امنیت، به کور سویی از امید چنگ می زند و چون کودکی بی تاب از اغوش مادر، بی درنگ آرام میگیرد ومن هر روز با خویش تکرار میکنم: من خدایی دارم فراسوی تصوراتم که مرا به آغوش مهربانش عاشقانه میفشرد وچه زیباست حس مبهم دوست داشته شدن در میان تمام دلشکستن ها.
عزیزم خوشیش به همون عروسیو جشنو از همه مهمتر بیب بیب بیب ماشین عروسه خخخخ
آره بابا مگه ماهایی که عروسیمون افتاد تو این روزای کوفت کرونا دل نداریم؟؟؟ عروس خاله من عروسی نگرفت، تازه بجای عروسی رفت ایتالیا به مدت 10 روز، همیشه میگه پشیمونم، عروسی هرکیو میبینم غصه میخورم که چرا من نگرفتم! سفر میشه هر زمان رفت اما عروسی 1 شبه که تکرار نمیشه
اخیییی،سر خونه بابای هم رفتن دعواتوم میشه😅خو تقسیم کنید،یشب او برویشب اون بیاد،قشنگیش به همینه،من تو عقد بابام اصلانمیزاشت خونه اونا بمونم،حالا شما شرایطش داری برید وبیایید دعوانداره
و خدایی که در تمام دل آشوبی هایمان در میان تمام هست ها ونیستهایمان، در میان تمام فراز ها وفرودهایمان دستمان را گرم می فشرد وما حس میکنیم چه عمقی دارد حضور مهربانش وما چه مخلوق با ارزشی هستیم که سرمای دلمان در تنگا تنگ نا امیدی ها وتاریکی ها، در نبودها ونشدن ها، در غارت حس عمیق امنیت، به کور سویی از امید چنگ می زند و چون کودکی بی تاب از اغوش مادر، بی درنگ آرام میگیرد ومن هر روز با خویش تکرار میکنم: من خدایی دارم فراسوی تصوراتم که مرا به آغوش مهربانش عاشقانه میفشرد وچه زیباست حس مبهم دوست داشته شدن در میان تمام دلشکستن ها.