این مال دیشبه:
زنگ زدم بهش پیش دوست دختر سابقش بود رفته بودن خونه فامیل دختره
گفتم چرا رفتی پیش دختره مگه با من تو رابطه نیستی گفت دوست معمولی هستیم جلو خود دختره گفت و چیز خاصی بینمون نیست با خود دختره هم حرف زدم اما پررو بود
بعد بهش خودش گفتم مگه تو به من قول ازدواج ندادی مگه متعهد نیستی به من گفت نه من به کسی متعهد نیست حالا دوبار اومدی و رفتی مگه چیه گفتم من دوست ندارم با دوست دختر سابقت در ارتباط باشی
گفت من نمیتونم با دوستام کات کنم میتونی باش نمیتونی به سلامت
گفتم مبرم خدافظ گفت خدافظ
دو باره دوبار زنگ زد جواب ندادم
گذشت تا امروز عصری بهش زنگ زدم گفتم اون حرفا چی بود که زدی گفت ترسی ندارم رابطه دارم گفتم تو با من تو رابطه ای بحث ترس نیست تعهده گفت نه من تعهدی بهت ندارم گفتم باشه پس من امروز با پسر دارم میرمبیرون
گفت مبارکت باشه گفتممرسی خدافظ گفت به سلامت
منم واقعا رفتم بیرون که دوساعت بعد زنگ زد گفت چی داشتی میگفتی اون ساعت من دورم شلوغ بود صدات نمی اومد درست گفتم هیچی دیگه حرفاتو زدی
گفت اره ببین هانیتا
حرفشو قطع کردم گفتم عزیزم بعدا صحبت میکنیم فعلا خدافظ
😐
واقعا باید چیکار کنم ؟ چطوری میسوزه؟